🚩🚨#راهبرد_سوسیالیستی در «
غرب»
از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
🖌 نوشتهی:
کارلوس نلسون کوتینوترجمهی: سهراب نیکزاد
۲۳ آوریل ۲۰۲۲
💢نظریهای بسط یافته دربارهی دولتْ شالودهی پاسخ نوآورانهی گرامشی به این پرسش است که چرا انقلاب در کشورهای «غربی» شکست خورد: به نظر او، علت این شکست در کمتوجهی نسبت به تفاوت ساختاری بین صورتبندیهای اجتماعی «شرق» (از جمله روسیهی تزاری)، با وجه تمایز ضعف جامعهی مدنی در برابر تفوق کمابیش مطلقِ دولت قهرآور، و صورتبندیهای اجتماعی در «غرب»، با وجه تمایز رابطهای متوازنتر میان جامعهی مدنی و جامعهی سیاسی یعنی قسمی «گسترش» مشخص دولت، نهفته است. گرامشی با مبنا قرار دادن این پاسخ توانست پیشنهادِ راهبردی خود را برای کشورهای «غربی»، به شیوهای سازنده، تدوین کند: در صورتبندیهای «شرقی»، تفوق دولتهای قهرآورْ مبارزهی طبقاتی را ناگزیر میکند به
راهبرد حملهی رودررو متوسل شود، قسمی «جنگ متحرک» یا «جنگ مانوری»، که مستقیماً بر تصرف و حفظ دولت در معنای محدود آن متمرکز است؛ در «غرب»، اما، پیکارها را بایستی پیشازهمه درون بافتار جامعهی مدنی پی گرفت، با هدف بهدست آوردن موضعها و فضاها («جنگ موضعی»)، رهبری سیاسیـ ایدئولوژیکی، و اجماعِ گروههای کلان جمعیت، بهعنوان شرط دستیابی به قدرت دولتی و سپس حفظ آن.
💢«بحران انداموار» اگر در سیمای اقتصادیاش، خود را همچون تجلیِ تضادهای ساختاریِ شیوهی تولید موجود بیان میکند، در سیمای سیاسی ــ ایدئولوژیکی، یعنی روبنایی خود، بهمثابهی بحران هژمونی ظاهر میشود. گرامشی آن را چنین تعریف میکند:
«چنانچه طبقهی حاکمْ اجماعِ پیرامون خود را از دست داده باشد، یعنی دیگر نه «رهبر» که فقط «فرمانروا» است و برای این منظور صرفاً نیروی قهری بهکار میبندد، مشخصاً به این معناست که تودههای بزرگ از ایدئولوژیهای سنتی خود گسستهاند و به چیزی که پیشترها به آن اعتقاد داشتند دیگر اعتقادی ندارند و از این دست. چنین بحرانی دقیقاً از این واقعیت ناشی میشود که کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن؛ در این دوران فترت، انواع گوناگونی از علائم ناخوشی سر برمیآورد.»
💢در «جنگ موضعی» که در جریان یک بحران هژمونی رخ میدهد، چه با تدارک آن چه با فراهم آوردن آن از طریق راهحلی تدریجی، جایی برای انتظار نجاتباورانه برای «روز بزرگ» وجود ندارد، برای انفعالی نامعقول که روی وقوعِ قسمی انفجارِ فاجعهبار بهعنوان شرطِ «یورش به قدرت» حساب باز کرده است.
💢به نظر گرامشی، اینکه از جنبشهای تودهای گسترده، اعتصابها و حتی اعتصاب سراسری سخن بگوییم [همچون رهبری جدید حزب کمونیست ایتالیا در آن زمان] حاکی از بیشنیهگرایی توخالی است. پیش از آنکه واقعاً به موقعیتی انقلابی برسیم، باید مدتها پیگیرانه در میان تودهها کار کرد، از شعارهایی استفاده کرد که فهمشان ساده و آسان باشد، آن هم معطوف به اهدف میانجی: برای مثال میتوان مسئلهی قانون اساسی را برای کارگران، دهقانان و طبقاتی میانی پیش کشید. باید با هدف سرنگون کردن سلطنت و رژیم موسولینی با تکیه بر شعار نظام جمهوری کنشی مشترک را با تمامی گروههای ضدفاشیست خواستار شد. دست آخر، او گمان میکرد که نهفقط ممکن است بلکه ناگزیر یک دورهی کمابیش طولانیِ گذار، همراه با تشکیل مجلس مؤسسان، وجود داشته باشد که میتواند درآمدی بر جمهوری شورایی کارگران و دهقانان نیز باشد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Wo#هژمونی #گرامشی #کارلوس_نلسون_کوتینو #سهراب_نیکزاد #جنگ_موضعی@naghdبه ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf