🚩 📕 #هگل_انقلابی_نبود، اما
#دیالکتیک_انقلابی، وی را از گفتن اینکه؛ “هیچ چیز در حقیقت خود درک نمیشود مگر آنکه کاملاً تابع روش شود.”
وی را به مثابه محافظهکار سیاسی رها نمیکند و به رغم بینش بیگانهشدهٔ خود هگل، روش وی عمیقاً در جنبش بالفعل تاریخ نفوذ کرده است.
توصیف عصر ما به عنوان عصری که هم “
#انقلاب_در_انقلاب” را در بر میگیرد و هم “
#ضدانقلاب_در_انقلاب” را، در قطعهای از متن وی گوش بسپاریم.
اینجا به بخشی از یادداشت هگل
#خطاب به مردم “وورتمبرگ” در سال ۱۷۹۸ را با ترجمهی محمدمهدی اردبیلی تأمل کنیم:
🚨«اين احساس كه این ساختمان عظيم، آنگونه كه امروزه وجود دارد، نمیتواند تداوم يابد، احساسی فراگير و ريشهدار است. همچنين اين نگرانی نيز نگرانیای فراگير [و همگانی] است كه ساختمان مزبور ممكن است فرو بريزد و با فروريختنش به همه صدمه بزند. با وجود باور ما به اين مسئله، آيا اين ترس آنچنان نيرومند میشود كه فرصتی برای اتخاذ تصميم در اين خصوص باقی نماند كه چهچيز میبايست ساقط شود و چهچيز میبايست حفظ شود؟ چهچيز میبايست بماند و چهچيز میبايست برافتد؟ آيا ما نمیبايست بكوشيم تا خودمان، [از پيش،] آنچه را كه نمیتواند تداوم يابد، رها سازيم و با نگاهی بیطرفانه عاملی را بررسی کنيم كه آن را تداومنيافتنی میسازد؟ تنها ملاكِ [ما برای] چنين داوریای عدالت است، و شهامت اجرای چنين عدالتی تنها نيرويی است كه میتواند بهنحوی شرافتمندانه و مسالمتجويانه اين ساختمان عظيم و ناپايدار را از ميان برداشته و وضعيتی مطمئن و استوار را جايگزين آن كند.
چهقدر كورند آنان كه میخواهند باور كنند نهادها، ساختارها و قوانينی كه ديگر هيچ تطابقی با آداب و رسوم، نيازها و ديدگاههای بشر ندارند و روح از آنها رخت بربسته است، میتوانند به حياتشان ادامه دهند، يا كسانی كه گمان میكنند آن صورتهایی كه احساس و فهم ديگر هيچ رغبتی به آنها ندارند، بهميزان كافی نيرومند هستند تا برای يك ملت پيوندی پايدار را فراهم آورند.
تمام تلاشهای فخرفروشانه و ناشيانه براي بازسازی اطمينان [ازدسترفته] نسبت به عناصر قانونی، و تمهيداتی كه ديگر هيچكس به آنها باور ندارد، و مخفیكردن گوركنها پشت نقابی از واژگان فاخر و زيبا، نهتنها انگيزهها و اغراض حسابشده آنها را با شرمساری [موقتاً] مخفی میكند بلكه همچنين راه را بر طغيانی بسيار عظيمتر میگشايد كه در آن [ميل به] انتقامْ خود را با نياز به اصلاح همراه خواهدكرد و توده همواره فريبخورده و همواره سركوبشده، مجازات رياكاری و بیصداقتی را تعيين خواهدكرد. اگر آنگاه كه زمين در زير پای ما بهلرزه میافتد، هيچ عملی انجام ندهيم، بلكه بهطرزی كوركورانه و سرخوشانه در انتظار فروپاشی ساختمان قديمیای باشيم كه سرشار از شكاف و تا عمق بنيادش پوسيده است، همچون زماني كه اجازه دهيم فردی زير الوارِ درحالسقوط له شود، نهتنها برخلاف شرافتمندی است، بلكه با خردمندی و دورانديشی نيز منافات دارد»
(
#هگل، گئورگ ویلهلم فریدریش، دفترهای سیاست مدرن
https://t.center/kkfsf