🚩🔴🔥 #تبلیغ «پادشاهی دموکراتیک»
اما حقیقت در تبلیغ نیست
بخش اول
در این چند روز، دو فراز تراژیک/کمیک در فضا چرخید. یکی افاضه
ای که گفت:
"آنها هگل را تبلیغ میکنند شما هم مصباح را تبلیغ کنید" [
#خامنهای ابله] دیگری هم توئیت مشترکی بود زیرمجموعهی
اسپرمالسلطنه تحت عنوان شبه«ائتلاف سیاسی» چند تن سلبریت.
درواقع هر دو فراز، حاوی یک چیز بودند: فهم نابخردانه از «حقیقت» بهمثابه تبلیغ.
گفتیم با چنین ائتلافی در خود هیچ مشکلی نیست، جز اتحاد همگرایان که بسیار هم خوب است. اما اگر بخواهیم در مقام یک
منتقد مارکسی، مفهوم «پدرسروری» را توضیح دهیم، گفتمان
رضا پهلوی بهمثابه بازتولید سنخی کلمهی
محافظهکاری (کنسرواتیسم) دشمن تاریخیِ مفهوم
"آزادی" است و دقیقاً به همین دلیل بود که
از مانیفست "زن، زندگی، آزادی" هشتکزدایی شد.این تنسپاری از جانب سلبریتیهای غیرسیاسی به آن «شبهائتلاف» درواقع چیزی نیست جز اجتماع تربیونهای تبلیغِ اعتراضات ذیل یکی از گفتمانهای هژمونیک.
اما ائتلاف راستین زمانی قابلیت تحقق دارد که گفتمانهای سوسیالدمکراتیک، لیبرالدمکراتیک و کنسرواتیو بهطور مشروع و به دلایل عقلاً منطقی بتوانند با هم کنار آمده و تغییر بخواهند. به این ترتیب،
همبستگی فرق بسیار اساسی با
بهیکیبستگی دارد.
این خصیصهی «پدرسروری» در کنسرواتیسم است که کشف آن برای علی کریمی، بنیادی، گلشیفته و اسماعلیون که سهل است،
«لئو اشتراووس» پدر کنسرواتیسم هم به سختی خواهد فهمید که آنجا در نهایت «تبلیغ» جای حقیقت را میگیرد. اینکه
خامنه
ای ابله پنداشته است که «هگل» یک تبلیغ است،
تعرض به یکی از خوفناکترین نظامهای فکریِ تمامی دورانها است که مصباح در مقابل منظومهی نظاماش، شبهنور کرم شبتابی بیش نیست، حاصل همین عدم درک ماهیت تفکر است.
#هگل را "پروپکانی" کسی هگل نکرد. هگل یک نظام فکری منسجمی است که طی دویست سال، این تبلیغ نبود که او را به عرش اندیشهی بشری رساند، اتفاقاً او همواره مورد حمله بوده و در همین حملات است که
هر کس بدان نزدیک شده، آتش گرفته و تنها یک قلم #مارکس، او را استاد پیر خود خطاب کرده است.همین "تبلیغاتپنداری" ناشی از تفوق قدرت بر حقیقت چونان تولید حقیقت با قدرت، خصیصه مشترک هردو صنفِ کنسرواتیسم دینیِ حاکم و کنسرواتیسم ملی معهود است. بنابراین اسپرمالسلطنه که ربط
«پادشاهی دموکراتیک» را به شقیقه مرتبط ساخته است؛ انتهای حکایتش به نتایجی جز آنچه که از جفتِ ناهمگون عبارت «جمهوریِ اسلامی» استفراغ شد بیرون نخواهد تراوید.
"پادشاهی دموکراتیک" و "جمهوری اسلامی" ترکیبهای ناهمسازی هستند که هر دو همچو در حد این نظم پریشانِ "هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیدهای" ممتنعالتصورند. در جمهوری اسلامی تقید جمهوری با اسلامی فراقانونی شدند طوریکه «آزادی» که حقیقت جمهوری بود به سخره گرفته شد، ناگزیر به تبلیغ روی آوردند تا دهان منتقد را ببندند و دروغ بپاشند و برای توجیه دروغشان هم مقدسپنداری کردند و این پادشاهی دموکراتیک هم از همان سنخ است.
★
پس تاریخ آتیشان را از هم اکنون مینگاریم؛ او پادشاه میشود، بعد کثرتی از پروبلمهای ناشی از بحرانها را بهجای حل با جرمانگاری منحل میکنند، با کشتار تعدادی از فروشندگان نیروی کار انقلابی، کُرد و بلوچ و آذری و بختیاری و عرب و ...خاورانهای جدیدی بر پا میدارند، نمایشگاهی از نمایندگان حقوقبگیر در پارلمانی عوامفریب، مدام به تجدید در قوانین اساسی «بهمصلحتتر» میپردازند،
لینک:
https://t.me/kkfsf/28087ادامه در ⇩ ⇩
♦️