🔴⚫️ #آنارشیست هم موضعی مشابه در ساحت سیاست اتخاذ میکند. او در عین حال که با سایر گروهها و فعالان سیاسی و مدنی در نقد قدرت همراه است، اما قدرت را به «هر شکل» منکر میشود و در نتیجه موضعی مطلقاً نفیکننده اتخاذ میکند. به زعم او، نهاد قدرت ذاتاً نامشروع است. در نتیجه، او نیز در اوج لذت است. او همواره از هر اتهامی مبراست، زیرا مسئولیت هیچ اتفاقی را نمیپذیرد. او موضعی «همواره-اپوزیسیون»دارد چه در چپ(ایجابگریز) و چه حتی در راست (رهاسازی بیپروای بازار). اما به لحاظ ایجابی او چه می خواهد؟ اگر از او بپرسند بعد از فروپاشی کلیۀ نهادهای قدرت چه روی خواهد داد، او یا سکوت میکند یا داستانهای خیالی و کودکانه برایتان تعریف خواهد کرد. برایش فردای انقلاب مهم نیست، او عاشق خود «لحظۀ انقلاب» است و احتمالا فردای انقلاب، دوباره بر علیه قدرت مستقرِ بعدی عمل خواهد کرد. اما مانند شکاک، او نیز دارای تناقضی کلیدی است: او چه بخواهد چه نخواهد، مجبور است در بازی قدرت مشارکت کند و در نتیجه خود بدل به نهاد میشود و کارکردی ایجابی مییابد. همچنین او به لحاظ نظری نیز برای نقد قدرت، باید با برداشتی از «آرمان»، «قدرت» و «نهاد» آغاز کند و در نتیجه خودش آلوده به همان مبانیای خواهد شد که نقد میکند. و از همه مهمتر، مشابه شکاک، اگر او با هرشکلی از نهاد قدرت مخالف است، با «نهاد قدرتِ خودش» چه میکند؟
اما نکتۀ کلیدی و حائز اهمیت که انتشار این یادداشت را در شرایط فعلی ضرورت میبخشد، خطر فزایندۀ این دو رویکرد برای وضعیت فعلی ماست. در وضعیتِ «ما» که هنوز عقلانیت و سوبژکتیویته شکل نگرفتهاند، شکاکیتِ ظاهراً رادیکال، علیرغم ژست پُستمدرنش، آب به آسیاب عقلستیزیِ پیشامدرن میریزد. از سوی دیگر، در وضعیتی که نهادهای دولت مدرن و ایدۀ قانون همچنان در تزلزل است و هنوز در نبردی میان تکنوکراسیِ فَشَلِ وارداتی و ساختار قبیلهای به سر میبریم، اگر فردی به جای نقد مشخص و معطوف به بهبودِ ساختار و بازسازیِ انتقادیِ نهادها، به نفی تامِ هر شکلی از نهادسازی بپردازد، بازهم علیرغم ژست پستمدرنش، عملاً آب به آسیاب دشمنان قبیلهگرای نهادستیز میریزد.
#برقرار_باد_کمونیسمhttps://t.center/kkfsf