🚩💢 ربط اقتصاد ایران به یک #اقتصاد_نولیبرال ؟
🔻هر از گاهی و به دلایل کاملا ملموس، بحثی گشوده میشود در ارتباط با “اقتصاد نولیبرالی ایران”، آن هم در مناسباتی که تمام نظام اقتصادی جامعهای را که دولت در آن در رأس بزرگترین مالک و کارفرمای اقتصادی است. قیمتگذار بسیاری از کالاهاست. نرخ ارز اسمی و نرخ بهرهی بانکی را آن دولت تأمین میکند و هزینهی خدمات رفاهی را از بودجهی دولتی تأمین مینماید و به حساب ماهیانهی بیش از ۷۵ میلیون نفر پول واریز کرده و خود بزرگترین منبع و مرجع توزیع رانت است، بنابراین، چگونه قابل توجیه خواهد بود؛ اقتصاد کشوری را که مداخلهی دولت در تمامی اجزای اقتصادی آن مشهود است، دستور اجرایی صادر میکند و حکم میراند “نولیبرال” نامید؟
🔻از دید چنین منتقدانی، اتلاق هر گونه صفت نولیبرال به چنین اقتصاد فرمایشی بیبنیاد بوده و هیچ توجیه نظری ندارد. نامیدن اقتصاد نولیبرالی برای آن، نافی نظام سرمایه و بهگونهای حتی ابقاء نظام سرمایهداری است. سرانجام اینکه برای چنین اقتصادی، نهایتا از ترکیبهایی چون “اقتصاد دستوری” معادل اقتصاد آزاد و یا “سرمایهداری دولتی” بسنده میکند. رویکرد چنین انتقاداتی بیشتر به گرایشاتی است که در سالهای اخیر سیاستهای اقتصادی حکومت را «نولیبرالیسم ایرانی» نامیدهاند.
🔻اما؛ منتقدین و انکارکنندگان “نولیبرالیسم” ایرانی بهعنوان “
#چپهای” ظاهرا
#ضدسرمایهداری، در درک از مناسبات و روابط تولیدی سرمایه، دچار یک خطای ماهیتشناسانه بوده و اشتباه میکنند. به این دلیل ساده که آنان از تفکیک میان “روابط تولیدی نظام سرمایه” و “سیاست”های اقتصاد نولیبرالی در میمانند و آن دو را با هم خلط میکنند و توجهی به تفاوت تعیینکنندهی این دو ندارند. آنان متوجه نیستند که کسی مدعی نیست که اقتصاد ایران یک ”نظام” نولیبرالی است، یعنی تمامیت سازوکارها و مناسبات و روابط تولیدی آن بر پایهی منطق نولیبرالی قرار گرفته است. بنابراین، کسی که اندک درکی از ماهیت روابط تولید و فرق آن در اشکال سیاست اقتصادی داشته باشد، به سهولت درخواهد یافت که “سیاست”های نولیبرالی در ایران با سرعت و قاطعیت جریان دارد و توسط نهادهای سیاستگذار و تصمیمساز اقتصادی با حدت و شدتی شگفتانگیز دنبال میشود.
سیاستهای روشنتر از همه:
#خصوصیسازی و واگذاری اموال و داراییهای دولتی (عمومی) به بخش خصوصی،
#روند_آزادسازیها (بارزتر از همه: حذف سوبسید، واقعیکردن قیمتها)،
#مقرراتزداییها (در رأس همه:
#موقتیسازی،
#ارزانسازی و
#بیثباتسازی نیروی کار)، (برونسپاریها) و
#بازاریسازیها (بیش از همه: پولیشدن آموزش عمومی و آموزش عالی، بهداشت و درمان) در جلو چشم همگان اتفاق میافتد. این روندها هر روز ابعاد گستردهتری پیدا کرده و بر گسترهی نفوذ و تعیینکنندگیشان در حیات اجتماعی ایران افزوده میشود. موضوع این نیست که چنین “سیاست”هایی اجتنابپذیر هستند یا نه، و آلترناتیو در برابر آن چگونه بایستی باشد.
🔻نخستین پرسش از منقدین این است که اسم چنین سیاستی را چه مینامند. اگر پاسخ این باشد که “رفتار و سیاست نظام سرمایه چنین است!” بایستی گفت که بسیار کوتهفکرانه است که آنان هنوز تحولات شیوهی تولیدی
“#فوردیستی” به
“پسافوردیسم” را نفهمیدهاند و مشکل در معرفتشناختی ماهیت سرمایه و بهقول
#مارکس؛ “ناگزیری سرمایه در انقلاب مداوم درونی برای رفع موانع خویش است”.
مسئله این است که این “سیاست”های نولیبرالی-مگر نولیبرالیسم چیزی غیر از همین سیاستهاست؟ – که این سیاستها به مدت نزدیک به چهار دهه است که در جهان و کمتر در اقتصاد ایران پس از جنگ ارتجاعی و با قاطعیتی تزلزلناپذیر عملکرد دارد. به همان اندازه که ادعای نولیبرالیبودن ”نظام” اقتصادی ایران ادعای بیراهی است ادعای بیربطبودن آن به “سیاست”های نولیبرالیستی ادعایی فریبکارانه و یاوهگویی است.
اینکه چند نفر
#دانشجو پلاکاردی را با عنوان “سرنگونباد لیبرالیسم” حمل کنند، و یا چند رفرمیست به روحانی برای کنار نهادن سیاستهای “نولیبرالی” نامه بنویسند، دلیل خلط موضوع نخواهد بود.
https://t.center/kkfsf