🚩🌺🌹🌸🔥 سودای آزادیسال پر تلاطم ۱۴۰۱ را پشت سر مینهیم، سالی سرشار از شور و شوقهای درخشان، افقهایی شادان و اشکبار، اندوهناک و هیجانانگیز، ارادهمندانه و یأسآلوده، بر گذشتن از حالت عارضی دوران عسرت بهسوی آزادی روح اجتماعی که نخستین مرحلهی آن گام نهادن به حیات سیاسی، همان دست یافتن به مانیفست زن، زندگی، آزادی بود.🔵● سالی نو فرا میرسد، با تنها تغییر و تکرار بیپایان طبیعت که همان چیزهای ثابت در کار است و آنجا طبیعت فاقد عنصر آزادی است و لاجرم پیشرفتی هم در آن رخ نمیدهد. طبیعت تنها پیششرط گریزناپذیر برای عملکرد روح و ذهن آدمی است که آن پیشرفت واقعی ذهن در تاریخ بشر در تحول تمدنها رخ میدهد.
آنجا که روح بشر به پایههای هر چه والاتری از خودشناسی آزادی دست مییابد. بنابراین،
تاریخ در کلیت خود تنها زمانی به مفهوم در میآید که آنرا تکامل آگاهی در آزادی بدانیم، تکاملی که در خطوط کلیاش دستاورد اساسی و جداییناپذیر روح آدمی است.#هگل میگوید؛ «تاریخ دفتر شادی نیست، روزگاران شادی، صفحات سفید تاریخاند؛ زیرا آنها روزگاران هماهنگیاند، روزگارانیاند که در آنها آنتیتز در تعلیق موقتی است.»
انسان در برآوردن سودای آزادی، متحمل کشمکشها، تنازعات، مشقتها و ستمهایی است و برای همین، تمامی صورتبندیها و مبارزات طبقاتی و جنبههای تمدن، هنر و فلسفه در پیشرفت ذهن بهسوی آزادی و سرانجام رهایی کار از ضرورت ناگزیر میباشد.
اما برای دست یافتن به آزادی، راه آشتی با واقعیت نه از مسیر تسلیم شدن حقیرانه در برابر بربریت و نه مهار زدن به انگیزههای ارادهی فردی و عمومی به انجام میرسد. آندو بهگونهای خودانگیخته متقارن میگردند تا خواست خود را در تکامل ظفرمندانه، با پروراندن خودآگاهی اجتماعی در فرایند واقعی تاریخ که از بطن فشارهای درونی همین تاریخ برمیخیزد، یعنی شرایطی که به اعتبار آنها تحول تجربی با آگاهی آنهایی که در این تحول مشارکت دارند، تقارن پیدا کند و آگاهیهای کاذب را که میخواهد فلسفه را از شر نقایص آن رها نموده و به درون خویش بخزد در برخوردی آزادیخواهانه به حالتی انتقادی بر کار جهان پرداخته و با پراکسیس اجتماعی که در آن منافع خاص با منافع کل جامعه متقارن است و خواستهایش تجسم نیازهای کلی است در انقلابی اجتماعی به انجام رساند.
پس در واقع برای گذار از موانعی که انسان را از شر محدودیتهای سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک وانمیرهاند، و شرورترین آن شر دولت مستبد سرمایه میباشد، که درونماندگار آن سرانجام جز رهایی محدود و صرف نخواهد بود، و آن مترادف رهایی انسان نیست، زیرا انسان را در شکاف میان جامعهی مدنی و دولت بیسرانجام رها میسازد، پس گذار انسان به رهایی از ضرورت کار تنها آماج عطف مبارزهی اجتماعی-طبقاتی بایستی مد نظر قرار گیرد.
بدینسان، صِرف رهایی سیاسی، درون چنین محدودیتهایی، تقسیم دوگانهی انسان به زندگی میان منافع خصوصی و اجتماعی را پایان نمینهد و برای همین راز انقیاد و استثمار انسان به دست انسان گشوده نمیگردد. رازی که تاکنون ناگشوده مانده است.
مانیفست رهایی زن، زندگی، آزادی بهطور مشخص، رهایی انسانی است که یکی شدن زندگی خصوصی و عمومی و یکی شدن عرصههای سیاسی و اجتماعی آنرا میسر میسازد. آنگاه است که افراد انسانی در خواهند یافت؛ هر گاه فرد آگاهانه جامعه را جذب نماید و یکیک افراد دریافتند که اجتماع بر دوش آنها استوار است، آنگاه انسان نیز خود را بازخواهد یافت. و آن زمان فراز تاریخی سخن مارکس فرا رسیده است که گفت؛ «بگذار فقط به دنیا نشان دهیم که برای چه پیکار میکند و این چیزی است که جهان، خواهی نخواهی، باید بیاموزد. اصلاح آگاهی تنها در این خلاصه میشود که جهان آگاهی خود را فهم کند، باید از رؤیای مبهمی که دربارهی خویش میبیند بیدارش کرد و فعالیت واقعیاش را نشان داد… آنوقت خواهیم دید که دیری است جهان دربارهی چیزهایی خواب دیده که برای تحقق آنها، کافی است بدانها وقوف پیدا کند.»
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#زن_زیویش_أزأیي
#امرأة_حياة_حرية
#جنین_زند_آجویی
#قادین_یاشام_آزادلیقبه عقب برنمیگردیمبه ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf