▫️ انباشت سرمایه و نقش دولت
پالایش گفتمان نقد – یادداشت پنجم
کمال خسروی
۲۹ ژوئن ۲۰۱۹
🔸 سیاستهای دولت بورژوایی برای حفظ و بازتولید مناسبات اجتماعی سرمایهدارانه، بسته به انواع این دولتها، زمانها و مکانها و در تحلیل نهایی موقعیتهای تاریخیِ ویژه، پُرشمار و گوناگوناند. ردیابی زنجیرهی میانجیهایی که این سیاستها را بهمنطق سرمایه مربوط میکنند، بیگمان وظیفهی پژوهشیِ مشخصی است که میتواند با عطف به شرایط اجتماعی و تاریخی معین صورت پذیرد. بدیهی است که رابطهی این سیاستها با منطق سرمایهدارانه نه رابطهای ساده، خطی و بیمیانجی، نه قابل تقلیل به عطفی علتومعلولی و نه دیالکتیکی بیواسطه بین «زیربنا» و «روبنا»ست. با اینحال و علیرغم پیچیدگی این کار، میتوان با واکاوی دادههای مشخص در هر مورد معین این رابطه را کشف و آشکار کرد و از طریق کشف و آشکارکردنِ نفسِ این رابطه، بهیاری شناخت ویژگیهای آن در شیوهی پیوند و کنش و کارکرد حلقههای میانجی، به نقد آن پرداخت. نقشی که دولت بورژوایی در حفظ و تولید ایدئولوژی بورژوایی ایفا میکند، یکی از گستردهترین قلمروها برای اینگونه سیاستها و اینگونه واکاویها و نقد است.
🔸 نکتهی مورد نظر ما در این یادداشت این است که برای بازتولید گسترده و
انباشت، عناصر سرمایهی بارآور باید در تناسب معینی موجود و در دسترس سرمایه باشند و این تناسب الف) تناسبی ارزشی و ب) تناسبی فنی است؛ یعنی هم در عطف به الف) کمیت و مقدار ارزش عناصر تولید و هم ب) در کیفیت و ارزش مصرفیِ آنها. براساس این تمایز، وظایف گوناگونی برای دولت بورژوایی مقرر میشوند و هرچند سیاستهایی که برای انجام این وظایف طرح و اجرا میشوند گاه متداخل یا همپوش هستند، اما کماکان میتوان براساس این تمایز، ابزارهای مناسبتری برای نقد این سیاستها بهدست آورد. اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی با پنهانکردن این تمایز پشت مقولهی «رشد»، کشاکشهای درونی طبقهی بورژوا و امکانات مبارزهی طبقاتی را مبهم و مخدوش میکند. در مقولهی رشد، افزایش مطلق مقدار ارزش اضافی و کاهش نسبی آن در تناسب با سرمایهی ثابت، که علتِ گرایندگیِ نرخِ سود به نزول، و از آنجا، بحرانهای سرمایه است، در ابهام فرو میرود و ایدئولوژی رشد و رشد دائم، که علت بحران است، بهمثابه علاج و راه نجات از آن جلوه میکند. منطق
انباشت، و از آنجا، بحرانهای اجتنابناپذیر سرمایه و فاجعههای ناشی از آن برای زندگی انسان و فضای زیست او، در ایدئولوژیِ رشد، به مزایای تولید ثروت و ایجاد شغلهای تازه و رفاه اجتماعی ترجمه میشوند.
🔸 زمانی که واگردهای سریع سرمایه به نیروی کار ناماهر بزرگی نیاز دارد که ارتش ذخیرهی کار بومی از عهدهی تأمین آن برنمیآید، دولت بورژواییِ لیبرال باید درها را بهروی مهاجرت نیروی کار ناماهر بگشاید؛ و هنگامی که بحران تحقق ارزش در همان شاخهی تولید، نه تنها مانع از جذب این نیروی کار وارداتی، بلکه جذب ارتش ذخیرهی کار بومی است، باید دم و دستگاه دولت را به جناحی سپرد که برای «حقوق بشر» ارزشی در حد غرقشدگانِ هر روزه در گورستان مدیترانه قائل است. هنگامی که واگردهای سرمایهای ویژه نمیتواند دورههای آموزشی بلندمدت داخلی را برای تربیت متخصصان انتظار بکشد، یا یک جهش فنآورانه به نیروی کار ماهر ویژهای نیازمند است، دولت موظف به جذب و شکار نیروهای متخصص حاضر و آماده ورای مرزها خواهد شد. آنچه سیاست هوشمندانهی مهاجرت در دولتهای بورژوایی کشورهای مرکز سرمایهداری نامیده میشود، چیزی جز وظایف دولت بورژوایی نیست که با حلقههای میانجی دقیق و قابل تعقیبی به نیازهای تناسب فنی
انباشت وصل شده است.
🔹متن کاملِ بخش پنجم سلسله یادداشتهای «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-YZ#کمال_خسروی#مارکس #کاپیتال#دولت #انباشت #کاپیتالhttps://t.center/kkfsf