🔴 هم جیبتان را بدهید هم جانتان را
روایت یکی از
#دانشجویان #دانشگاه_علوم_تحقیقات_تهران در سالگرد سانحهی سقوط اتوبوس
ظهر جانسوز سه شنبه، چهار دی ۹۷، خبری کوتاه امّا تلخ به سرعت در حال انتشار بود:
اتوبوسی در
#دانشگاه_علوم_تحقیقات #تهران به علت نقص فنی از مسیر اصلی جاده منحرف شد.
تعداد تلفات حادثه لحظه به لحظه بیشتر میشد. همکلاسی که صبح امیدوارانه از اتمام درس و آیندهی شغلی صحبت میکرد، ظهر همان روز جسم بی جانش بر روی خاک افتاده بود.
اتوبوس از بالاترین دانشکده یعنی دانشکدهی فنی راه میافتد. به مجموعهی ابن سینا میرسد و آن جا توقف میکند و تعدادی
#دانشجو سوار می شوند. اتوبوس از پیچ و خم کوه عبور کرده و به ساختمان کتابخانه میرسد. آن جا هم تعداد دیگری را سوار میکند. اتوبوس پر شده بود و جا برای ایستادن هم نداشت. کمی بعد از ساختمان کتابخانه راننده متوجه میشود که ترمز کار نمیکند. به همهی بچه ها میگوید که اتوبوس ترمز بریده است و در انتهای اتوبوس جمع شوند. اما هنگام عبور از آخرین پیچ، کنترل اتوبوس را از دست میدهد و منحرف میشود. مسیر زیادی به انتها نمانده بود. شاید اگر آن پیچ را رد کرده بودند الان در کنارمان بودند.
فردای آن روز، چهارشنبه،
#دانشگاه را تعطیل اعلام کردند. شنبه اما در امنیتیترین جو ممکن هر کس فقط با ارائهی کارت دانشجویی اجازهی ورود به
دانشگاه را داشت. مسئولین حراست به این خیال که ما را در مرثیهمان خفه کنند به هر دانشجو یک شاخه گل گلایل میدادند. اما آتش خشم ما یک ساعت پس از حضور در محوطهی اصلی
دانشگاه با همبستگی همهی دانشجویان زبانه کشید.
تعداد دانشجویان از چند صد گذشت و به هزار رسید. مطالبه روشن بود:
حضور رییس کل
دانشگاه آزاد و رییس
دانشگاه علوم تحقیقات تهران در میان دانشجویان و جوابگویی به همه، تشکیل شورای صنفی و قول مساعد برای محاکمهی عوامل این جنایت.
امّا زهی خیال باطل! پس از گذشت چند ساعت مسئولی را فرستادند او هم در اولین جمله با لبخندی کریه گفت: «همیشه حق با مشتری است» که تنها صدای شعارهایمان را بلندتر کرد:
«ما دانشجوایم! مشتری نیستیم».
با پشت کردن دانشجویان به آن عروسک خیمه شببازی، دست از پا درازتر به پشت میزش برگشت.
اعتراض ها فردای آن روز هم ادامه پیدا کرد تا حوالی ظهر که رییس کل
دانشگاه آزاد با محافظ در میان دانشجویان آمد و قول تاسیس شورای صنفی را داد. گروهی از دانشجویان به نمایندگی از همه برای پیگیری این مطالبه به جلسه با یکی از مسئولان مربوطه به سازمان مرکزی رفتند. اما فیلم ضبط شده از جلسه که قرار بود به دانشجویان هم داده شود پیش حراست سازمان محفوظ ماند!
وعدهی رییس در میان بچهها هم که باد هوا بود.
حالا یک سال از آن واقعه میگذرد. اتوبوس ها هنوز از همان مدل اتوبوس های فرسوده هستند اما کمی تمیز تر شدهاند. انگار که منت سر ما گذاشته اند و آن ها را به کارواش بردهاند.
عبور و مرورشان هم تا چند وقت با نظم بهتری انجام میشد که آن هم به روال سابق برگشت.
اما دست آورد تجاری دانش بُنگاه، رونق گرفتن آژانس
دانشگاه بود. دانشجویانی که هنوز از سوار شدن به اتوبوس هایی که دیگر به “اتوبوسهای مرگ”
معروف شدهاند هراس دارند، هر روز جلوی آژانس صف میکشند.
از چند ماه قبل مسئولین محترم از خواب بیدار شده و اقدام به نصب گارد ریل در قسمتهایی از مسیر دانشکدهها کردهاند اما آسفالت هنوز همان آسفالت پرچالهی قدیمی است.
چهارشنبه، ۴ دی ۹۸، سالگرد رفقای از دست رفته مان بود. ما دانشجویان
دانشگاه علوم تحقیقات تهران هم بغض و هم آه، فریاد میزنیم که نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم و همچنان منتظر محاکمهی عاملان این فاجعه هستیم.
پریروز که خانواده های داغدار به یاد این عزیزان در محل حادثه جمع شده بودند با برخورد امنیتی حراست
دانشگاه مواجه شدند. همچنین دانشجویانی که در همدلی با خانواده های همکلاسی های از دست رفته مان آنجا بودند از طرف حراست
دانشگاه تهدید شدند.
یک سال گذشت و هنوز این مثنوی سایه داغمان را تازه نگه داشته:
باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازکآرای تنش
بوی خون میآید از پیراهنش
ای برادرها خبر چون میبرید؟
این سفر، آن گرگ یوسف را درید
بر زمین سرد خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
@abargorohdaneshjo97