🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فانوس خیال را
به شاخه ی تنهایی
می آویزم
درِ تاریکی را
به روی بستر جادوئی شب می بندم
و بایاد چشمانت
در آغوش خیال
تا صبح
خواب ستاره می بینم
#زهره_زرکشان
سلام دوستان 🙋♀
دعوتید به کانال
بهترین متن و شعر ناب
تو با منی... پیوسته و مدام... در تمام فصل ها... آنقدر که هیچ ناگهانی ... تو را نمی گیرد و هیچ رفتنی... تو را نمی خواند . بهشتِ من همین ... چند خطی ست که تو را دارد...
برایت خواهم نوشت؛ از حدیث تلخ بغضهای تا ابد از قناعت به یک خاطره ، یک یاد ، یک شب مهتاب از صبوری من و جای خالی تو و شبهای من.... برایت خواهم نوشت حتی تو هم برای من نبودی! حتی تو هم برای من نبودی!
پیچیدہ در شعرهایم پاییز می ریزد واژہ های عاشقانه ام یک به یک چون برگ اما تو شعر نگفته ای عطر بهارنارنج دستم را که بگیری کلماتم از دهان مرگ بر می گردنند و بر دفترم می رقصند چیزی میان هلهله و شادی
. منم.تو را ... دوست دارم . آنسان که هرگز ... کسی را دوست نداشتهام ... و دوست نخواهم داشت بگذاررقیبات هرچه میخوان بگن من محاله برگردم به عقب ... تو یگانه هستی و خواهی ماند ... بی هیچ قیاسی با دیگری این حس ... چیزی است آمیخته و عمیق چیزی که تمامِ ذراتم را دربرمیگیرد؛. گر چه تنهایمان از هم فاصله دارند اما روحهایمان همدیگر را لمس میکنند روحِ من با روحِ توست ولاغیر!💔
آن شب که چشمانم چشمانت را به خواب دیده است صبحی روشنتر دارد صدای اقاقیایش شفافتر ست و پرندهها از کوچهای بلند هیچ هراسی ندارند آن شب که چشمانم چشمانت را به خواب دیده است صبح با ناز و نیاز لطیف باران آغاز میشود انگار جهان برای زیستن مشتاقترست
من به قهوه ی شرقی تو خو گرفته ام، بوی قهوه اعتیاد آور است. به صدایت خو گرفته ام که مانندِ پیانو می زند آرام، ژرف، اندوهگین ! و صدای زنان اعتیادآور است!