من ختم رزق و روزی زیاد برداشتم مداومت دارم دو سه ساله ب خیلیاش.ولی بنظرم روزی ۱۰۱ سوره فلق و اون صلواتی ک دوستان کلیپشو فرستادن ب نیت سلامتی امام زمان روزی ۱۰۰ تا برام خیلی خوب بود روزیمون بیشتر شد خدارو شکررررر
۱۰۱ بار فلق بعد نماز صبح میخونی یا در طول روز در حد تاثیر داره ؟
در طول روز هر موقع وقت داشته باشم بله خدارو شکر تاثیرشو من در کنار اون ۱۰۰ تا صلوات دیدم.چند روز پیش هم در گروه از تاثیراتش گفتم. نمیدونم قبل محرم یا همزمان با محرم بود ک این دوتا رو همزمان شروع کردم .۱۱ ساله ازدواج کردم. دقیق میدونم ک شوهرم ماه رمضون و محرم و عید نوروز... بیکار یا خیلی کم کار میشه.اما امسال خدارو شکر اوضاع کاریش خوب بود من مطمعنم ک نتیجه این دو ذکر بوده.و یکمم تونستم پس اندازم کنم
🌷 ختم رزق و روزی زیاد برداشتم مداومت دارم دو سه ساله ب خیلیاش.ولی بنظرم روزی ۱۰۱ #سوره_فلق و اون صلواتی ک دوستان کلیپشو فرستادن ب نیت سلامتی امام زمان روزی ۱۰۰ تا برام خیلی خوب بود روزیمون بیشتر شد خدارو شکررررر
❤️تجربه حاجت روایی از صلوات توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
چند روز پیش برام تعریف کردن در یکی از کشورها شخصی که کارمند بیمارستان هم بودن و مذهب سنی داشتن به تازگی شیعه شدن ... بخاطر همین موضوع مشکلاتی بسیار حادی براشون پیش اومد حتی از طرف خانواده این شخص .... تا جایی که ایشون برای حفظ جانشون مجبور به ترک منزل میشه و چند روزی کسی از این آقا خبری نداشتن .. دوستان شیعه این شخص بسیار نگرانشون بودن که این شخص زنده هست یا کشته شده و برای اینکه خبری از ایشون بدست بیاد دعا میکردن .........
خودم نماز حاجت توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها خوندم برای این شخص و توی قنوت ذکر صلوات رو خوندم ❤️اللهم صلی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک❤️ چون شنیده بودم اگر کسی 3 بار در قنوت نماز حاجت این ذکر رو بگه حاجتش برآورده میشه توی قنوت با تمام وجودم از خانم حضرت زهرا سلام الله علیها و امام علی علیه السلام و صاحب الزمان عج خواستم که‌از این شخص و سلامتیشون خبری بشه تا بقیه از نگرانی در بیان و شفاعت کنن این شخص که تازه شیعه شدن 🥹😔
. الحمدالله بعداز خوندن نماز چند دقیقه بعد بهم خبر دادن این شخص که تازه شیعه شده بود و بسیار تهدید شده بود و کلی هم ایشون مورد اذیت و آزار قرار داده بودن و هیچ خبری از ایشون نبود با دوستانشون تماس برقرار کردن‌و خبر سلامتیشون رو دادن 🤲❤️❤️
سلام من این کامنتو الان اتفاقی زیر پست جدید آقای حجازی دیدم دیروز این کامنت گذاشته شده.برای بچه ها شاید انگیزه بشه برای بچه هایی که مشکل ازدواج و فرزند و شغل دارن.
البته درکنار استغفار من کلیپاشونو نگاه میکنم خیلی دستو پاشکسته متوجه میشم مرتب به استغفار مداوم+ ترک گناه اشاره میکنن.مرتب گناها رو گوشزد میکنن
سپاس برای خدا که التزام به ۳۰هزار استغفار را شروع کردم و ازدواج کردم بعد از مشکلات فراوان با خواستگارها،ونامزدی های ناموفق که هر بار ازدواج میکردم نمی‌دانم چرا بی دلیل به سرعت برق شکست می‌خورد.یا وقتی خواستگار برای دیدن من می آمد به محض دیدن من ، او و خانواده اش مستقیما از خانه خارج می‌شدند علی رغم زیبایی و اخلاق و تحصیلات من به۳۴سالگی رسیدم.زمانیکه کانال شما را در مورد استغفار دیدم در ماه ۷ سال گذشته شروع به استغفار کردم دوهفته بعد باران بارید. (باران نماد بخشش و ثمره ی استغفار)
در ماه ۱۱با انسان بسیار محترمی نامزد کردم.در ماه ۱ ازدواج کردیم اما من همچنان استغفار را ترک نکردم.در ماه ۳ باردار شدم و الان منتظر تولد فرزندم هستم. قبل از نامزدیم به لطف خدا و استغفار مشغول به کار شدم. همه این ها به لطف خدا و سپس شماست که راه استغفار را به من نشان دادید.ای کاش از قدیم الایام این راه را می‌شناختیم.
🌷 من از ختم استغفار حاجت روا شدم. من همونیم ک چند روز پیش تو یکی از تاپیک ها گفتم میخوام خودمو بکشم برام دعا کنید. شوهرم بد دهنه و منو میزنه. زندگیمون جهنم خدایی بود تو چله استغفار شرکت کردم. . از روزی ک شرکت کردم دو بار دعوامون شد. هی میگفتم ول میکنم چ استغفاری اخه من اینجا هی زندگیم درحال پاشیدنه بد من استغفار میگم. تا موند پریروز ک ی بحث شدید بینمون شد. نمیدونم چیشد الان شده فرشته. 😐بقران همیشه از این بحث و دعوا ها داشتیم ولی اینبار از بچه های گروه شنیدم ک میگفتن تو دلم استغفار گفتم فلان موضوع حل شده. من تو اوج دعوا تو دلم استغفار میگفتم. الان سه روزه شده فرشته منی ک هشت ساله ی محبت ندیدم ازش الان انگار دوتا عاشق و معشوقیم. خداروشکر . ی نکته هم بگم من تو چله استغفار دو بار شرکت کردم ی بار ب نیابت از همسرم ی بارم ب نیت خودم ـ
من فقط استغفرالله خالی میگم
بخدا انگاریکی دیگه اس. میگفت حانیه من اون ادمو انداختم دور دیگه هیچ وقت منو اونجوری نمیبینی من تاحالا چله استغفار نگرفتم. . اره من یقین دارم ختم دسته جمعی باعث شده. خب وقتی سی نفر از ته دل برات دعا میکنن معلومه ک حاجت روا میشم
🌷 میخواستم از تجربه ام بگم من خیلی دوست داشتم ک نماز توبه و نمازاستغفار و استغفار معمولی و استغفار امام صادق بخونم و همین طور صوت بقره و همینطور خواندن بقره تا شروع کنم ولی نمیشد اما تقریبا از اردیبهشت اول شروع کردم ب ذکر اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان سعی میکردم هر موقعی ک تونستم بگم با این ذکر خیلی آروم شده بودم حتی پسرم کمتر دعوا میکردم بعدش شروع کردم ب استغفار معمولی گفتن بعد اون تونستم تو چله نماز توبه و نماز استغفار ک چند ماه پیش شروع شده بود شرکت کنم بعد تونستم صوت بقره را گوش کنم و بعد هم خواندن بقره را شروع کردم الآنم چند مدته استغفار امام صادق و ۳۰۰ مرتبه آیت الکرسی میخونم نمازم اول وقت نبود اما الان دارم اول وقت میخونم رزق من معنوی بوده امیدوارم بتونم بهتر از این هم بشم اما نمیدونم این همه ذکر زیاده یا ن البته یس و واقعه هم میخونم
نیت خاصی کردید از خواندن نماز توبه و استعفار ؟ نماز توبه رو هر روز خوندید ? تقریبا بله بغیر پریودی شاید اگه ی روز تو ی هفته نخونده باشم البته خیلی وقته نماز صبحم قضا میشد و دوست داشتم بتونم بیدار بشم
بعد از دوسال که گذشت افسردگی گرفته بودم به خاطر دلایلی دیگه امید به زندگی نداشتم بعد چند وقت من حالم بدتر شد راهی بیمارستان شدم به شوهرم گفتن امشب نخوابه ممکنه دیگه بیدار نشه عجیبه که زنده مونده فردا ببرید پیش فلان دکتر فلان بیمارستان من برام مهم نبود انگار ترس از مرگ و هنوز درک نکرده بودم ولی شوهرم از استرس به پدرم گفته بود و پدرم بهم زنگ زد و گفت نذر حضرت فاطمه کردم هر سال انشالله روضه دهه فاطمیه میگیرم مطمئنم تو خوب میشی شب بود همسرم از خستگی خوابش برد یهو یه آقایی بسیار قد بلند ظاهر شد یه نور گرد روی دیوار ظاهر شد آقا حرف نمیرد و من می‌فهمیدم چی میخواد فهمیدم جناب عزرائیل هستند و موقع مرگمه طنابی وصل بود به اون نور گرد به من گفت بگیر و برو وقتشه یهو ترس از اعمال تمام وجودمو گرفت دیدم چقدر کار ناتمام دارم گفتم خدایا یه فرصت دیگه در یه آن همه چی ناپدید شد و من بعد آزمایشات و دارو و درمان چند وقت بعد خوب شدم ولی متاسفانه از روزه منع شدم خودم میدونم بخاطر ناشکری بوده بچه دومم از توسل به امام حسین ع بعد از ۱۲ سال خدا بهم عنایت کرد پدرم خونه دار شد و الان یه کارخونه داره ماشین مدل بالا و زندگی خوب سفرهای زیارتی و سیاحتی الحمدالله خواهر برادرام همه الحمدالله زندگی خوبی دارن همه متاهل شدن و خدا بعد از این همه سختی الان زندگی خوبی به تک تک ما داده یه روز داداشم ۱۲ سالش بود پشت وانت بودیم از جایی برمیگشتیم یه ماشین لوکس اومد و ما هر دو محو تماشای اونماشین
داداشم گفت یه روز بهتر از این و میخرم برادرم تو ۳۰ سالگی اوپتیما خرید اینا همه از توسلات به ائمه و ایمان بخدا و توکل بخدا ما داریم الحمدالله
ماه رمضون بود شب شهادت امام علی ع به دلم افتاد پاشم برم شب قدر و مسجد محل مهمون خدا باشم تو مراسم بعد از دعای جوشن بلند شدم دستامو گرفتم با حضرت صحبت کردم گفتم آقا شما برام دعا کن شاید خدا برام زمان بزاره من ولی دیگه طاقت صبر ندارم انشالله اگر پسر شد اسمشو علی میزاریماز ترس
بیهوش شده بودم همون شب اومدم خونه یک ماه تو رختخواب بودم بخاطر کوفتگی و درد دست و پا خلاصه یه روز که داشتم غذا میخوردم حالم بد شد مادرشوهرم که پیشم بود بهم گفت نکنه بارداری منم گفتم نه فکر نمی‌کنم ولی ته دلم گفتم اگر باشم چی پاشدم رفتم دکتر بعد آزمایشات دکتر بهم گفت بارداری😍 و تو سونو هم گفتن بچه سالمه و ۵۷ روزشه دیگه کلی خوشحال شدم و دردام از یادم رفت بچم خیلی برکت داشت شوهرم کار خوب پیدا کرد و همزمان یه کار دیگه هم مشغول شد که با ادمای پولدار سر کار داشت تو همون زمان باز با خانواده شوهرم بگو و مگو پیش اومد گفتم خدایا تو که هوامو داشتی خونم هم دوست دارم مستقل باشه یکی از همون آدمای پولدار که ساختمون ساز تو منطقه بالا شهر تهران بود فهمید شوهرم قصد خونه خریدن داره بهمون نصف پول خونه رو داد گفت هر وقت داشتی بده بهم.اونموقع ما تو شرق تهران سال ۹۰ یه خونه ۵۷ متری خریدیم که ۶۰ ملیون هزینش میشد و ما ۳۰ ملیون رو بدون هیچ زحمتی خدا برامون جور کرده بود و خریدیم دقیقا وقتی داخل خونه رفتیم دو ماه بعدش ما اون پولو به مهندس برگردوندیم ماشین مدل بالا گرفتیم روزی ما خیلییی زیاد شد خونمون و رو عوض کردیم بزرگتر کردیم الحمدالله
#خاطرات_شفای_بیمار #خاطره_توسل_به_امام_رضاع شوهرم بعد چند وقت عمل لوزه انجام داد و برگشت خونه و رفت به کارش برسه و دیگه ما استرس نقاهت که میگفتن سخته رو فکر میکردیم تموم شده نداشتیم یک هفته بعد عمل یه روز از سر کار اومد رنگش زرد صداهای عجیب خرخر از گلوش میومد گفتم چی شده چرا حرف نمیزنی تا دهنش و باز کرد خون از دهنش فواره زد بیرون باورم نمیشد این حجم خون سریع رفتیم بیمارستان که متاسفانه تو راه هی ماشین و نگه می‌داشتم تا از دهنش خون رو خارج کن دکتر تا وضع رو دید گفت خیلی اشتباه کردین تو این سن این عمل رو انجام دادید و من گفتم دکتر خودش باید بیاد کجاس اون این بلا رو سر شوهرم آورده خلاصه با پیگیری رئیس بیمارستان دکتر اومد شوهرم و قرار بود ۷ صبح عمل دوباره بشه که جلو خونریزی رو بگیرن به ما هم اجازه ندادن همراه باشیم شوهرم دیگه توان حرف زدن نداشت فقط با سر اشاره میکرد من از شدت ترس نتونستم برم خونه موندم تا صبح ساعت ۶ صبح رفتم بخش دیدم اتاق و خون برداشته گفتم چی شده نظافتچی گفت بنده خدا بلند شد بره دستشویی خون بالا آورده و دیگه از حال رفته سرش به لبه قرنیز خورده بود و سرش شکسته بود با حال خراب رفتم پشت در اتاق عمل مادرشوهرم اومد اون وضع و دید انگار آشوب شد ولی به روی خودش نیاورد بخاطر حال بد من پشت در ایستادم و یهو قلبم انگار نزد فهمیدم شوهرم از دنیا رفت همون لحظه گفتم یا امام رضا😭من شوهرمو از شما میخوام من بچم کوچیکه نذار بی پدر بشه به ذهنم اومد زن داییم بعد ۲۵ سال نازایی تو مشهد که بوده غذای حرم قسمتش شده بعد اون باردار شده گفتم یا امام رضا یه گوسفند نذر شوهرم میکنم اهدا میکنم برای حرم بعد از گفتگوها تو درونم در اتاق عمل که چشمی بود باز شد دکتر با رنگ پریدگی و اضطراب من و دید گفت هر نذری کردی ادا کن شوهرت مرد ولی با احیا برگشت حالا شوهرم از اتاق اومد بیرون و نمیتونست حرف بزنه و ترس و نگرانی داشت همش میخواست تعریف کنه گفتم میدونم همه چی و خداروشکر سالمی الان بعد از دوهفته بهم گفت روحم جدا شد از بالا خودمو دیدم دکتر داد میزد این نباید بمیره برا من بد میشه دستگاه احیا رو بیارید خلاصه دوباره به جسمم برگشتم
سلام میخوام زندگیمو اتفاقایی که افتاده روخلاصه ای براتون تعریف کنم بدونید خدا حواسش هست به مخلوقاتش فقط کافیه ایمان داشته باشید خانوداه پدری خانواده مذهبی بودن دقیقا مثل فیلم پدرسالار همه عموها و از جمله پدر من تو یک خونه زندگی میکردن پدربزرگم چون روحانی بودن از همون بچگی کلی تفسیر قرآن و داستان‌های قرآنی و داستان‌های امامان رو برامون تعریف میکردن و ما هم سعی میکردیم همونجوری که می‌شنویم همونجوری عمل کنیم یادم میاد از همون ۶ سالگی با عشق نماز میخوندم یادمه فقط دنبال جا میگشتم کسی نباشه من نماز بخونم خیلی علاقه داشتم گذشت و پدر من از خونه مستقل شد ما روز به روز پولدارتر می‌شدیم پدرم علاوه بر خونه و مغازه تو بهترین محلات تهران دو تا ماشین سواری و مینی بوس هم داشت پدر من کارش ساختمان سازی بود خلاصه گذشت و یه روز تمام سرمایه پدرم بخاطر خیانت شریکش از دست رفت دهه ۷۰ بود فرش خونمون دست بافت بود طلبکارا حتی وسایل قیمتی خونه رو تمام فرش هارو بردن دیگه چیزی برامون نمونده بود با دو سه تا فرغون وسایل با خفت برگشتیم خونه پدری ولی دیگه پدرم اعتباری پیش هیچکس نداشت فقط پدربزرگم حامی ما شد خلاصه گذشت تو خونه ای که بودیم عمه و عمو و نوه ها زخم زبون میزدن رفتارای تحقیر آمیز داشتن و انگار ما آدم نبودیم پدر افسرده که دیگه سر کار نمی‌رفت هر روز دعوا بود و اعصاب خورد کنی زندگی خیلی سخت بود دیگه غذا و لباسی نبود با چند تا بچه که بهترین دوران زندگیشون باید بود .پدرم ولی تو همون دوران مجلس روضه رو داشت هر هفته خونمون پر میشدن از در و همسایه برای روضه خونه ما .خلاصه بخاطر این شرایط خواهر بزرگترم تو سن ۱۴ ازدواج کرد منم چند سال بعدش تو سن ۱۳ عقد کردم و بعد چند ماه این ازدواج بهم خورد و خود پدرم به دلایلی مخالف شدید این ازدواج شد من موندم و حال خراب تو همون سن ناراحتی معده منو از پا درآورد و از ۵۰ کیلو شدم ۳۵ کیلو زخم زبونای فامیل بیشتر شد آخه اونموقع طلاق و بد می‌دونستن عمه هام بهم میگفتن تو بیوه ای دیگه هیچکس حاضر نیست با تو ازدواج کنه حالم بدتر و بدتر....بیخیال همه شدم پناه بردم بخدا نماز شب میخوندم و تمام نماز هامو تو مسجد میخوندم همیشه برای خودم و خانواده دعا میکردم امیدوار بودم بالاخره درست میشه مسجد که بودم انگار تو یه دنیایه دیگه بودم سنم از ۱۶ که گذشت خواستگارا یکی یکی میومدن با همون نداری همیشه آراسته بودم به خودم اهمیت میدادم پدرم زیاد اجازه بیرون رفتن به من نمیداد فقط برای مسجد و مدرسه اجازه بیرون داشتم مدرسه از خونمون فاصله زیادی داشت تو اون گرما شدید من زیر مقنعه هد هم میزدم تا حجابم کامل باشه حس خوبی داشتم انگار خدا بخاطر اینکارا حواسش بهم بیشتر بود بخاطر حجابم تو مسجد و راه مدرسه خیلی برام خواستگار اومد به دلایلی همشون و رد کردم یه مدت دیگه خواستگار نداشتم سنم شده بود ۱۹ و دیگه تو فامیل بهم ترشیده میگفتن من اهمیت نمی‌دادم یه روز تو نماز شب از خدا خواستم که دیگه ازدواج کنم حتی یادمه با خدا حرف میزدم و وقت تعیین کردم گفتم خدایا هر جور که تو خواستی از بچگی بودم الانم تو هوامو داشته باش تا ۳ ماه دیگه میخوام خونه خودم باشم اون شب خواب دیدم ازدواج کردم چند روز بعد همسرم به خواستگاری اومد من امتحان کنکور داشتم اونموقع. همسرم تحصیلاتش لیسانس بود فامیل دور پدرم بودن و خانواده خوبی بودن دقیقا تا ۳ ماه بعد ما عروسی کردیم و رفتیم سر خونه زندگیمون بخاطر شرایط مجبور بودیم تو آپارتمان پدری همسرم زندگی کنیم نمیگم آسون بود خیلی مشکلات بوجود اومد بخاطر با هم بودن ولی بازم سپردم بخدا یکسال گذشت و ما دیگه بچه می‌خواستیم من دکتر خیلی رفتم مشخص شد که من مشکل دارم و بچه دار نمیشم دکتر روک بهم گفت با آزمایشاتی که میبینم تو دیگه بچه دار نمیشی من با حال خراب و گریه برگشتم خونه به شوهر گفتم برو زن بگیر یا منو طلاق بده من دیگه به درد تو نمیخورم همسرم منو دلداری میداد و میگفت هر چی خدا بخواد من آنقدر دوستت دارم که برام مهم نیست ولی خانواده همسرم خبر نداشتن و منم گفتم از دکترا چرا باید بخوام خدا خودش هوامو داره خودش درستش میکنه
#توکل میدونید دلیل سوالهای مکرر چیه عدم باور به اون ذکر و یا عمل اگر یقین کنید راه نجات در انجام و مداومت این عمل و ذکر است گشایش پشت گشایش اتفاق میوفته ولی این طرز فکر که عملی را با شک و تردید انجام بدیم شاید نتایجی بگیریم ولی بصورت محدود و مقطعی هست
من خودم دارم تمام آنچه باعث میشه حواسم از ذکر استغفار و صلوات پرت بشه حذف میکنم حتی اگر مذهبی باشه مثلا یک زمانی بیست و چهار ساعته با مداحی حالم خوب میشد ولی در شرایط فعلی زندگیم دنبال یک عملی بودم که وقتی بیدارم میخابم از خواب پا میشم حالم خوبه حالم بده خلاصه در همه حالتی بتونم انجام بدم که رسیدم به استغفار و صلوات
خلاصه همه اپلیکیشن ها،صوت ها حتی صوت های مداحی و قرآن همه را پاک کردم و چسبیدم به این دو ذکر چون چاره ایی ندارم
با دیسک کمر و دو زانوی آسیب دیده مجبور به فعالیت در یک شغل سنگین به اضافه مشکلات روحی و مسائل مختلف دیگه
ولی تنها امید و توکل و انجام این دو ذکر برام مونده وقتی به حاشیه میریم مطمئنا کار شیطان حتی اگر وسوسه انجام یک عمل دیگه باشه اگر سوال منطقی هست بپرسید ولی شک به این ذکرها یعنی شک بخدا یعنی عدم استجابت خدا هرگز خلف وعده نمیکنه شرطش مداومت باور ایمان صد در صدی بهترین بالاترین اعمال استغفار و صلوات
روزانه 6000 استغفرالله 3000 صلوات
💠یکبار دیگه در همین گروه نمیدونم کدوم تاپیک گفتم پارسال چون هر چه ذکر گفتم و عمل انجام دادم و شرایطم سختتر شد در دلم شک افتاد نکنه قانون جذبی ها درست میگیند و برخی این اعمال و اذکار اثر منفی داره از خدا خواستم حداقل یک نشونه بهم بده که من ثابت قدم بمونم
یه مدت بعدش یک صدایی توی خواب به من گفت آیه ۴۲ سوره بقره را بخون با اینکه بارها این آیه را خونده بودم اصلا به معنی اش توجه نکرده بودم
من خواب دیدم دارم راه میرم لب آب داشتم بایه خانم حرف میزدم .یهو اون خانم ترس و وحشت زیادی تو چهره اش دیدم جیغ میزد فریاد میزد میگفت بچه ام بچه ام ...یهو رفتم زمان منو برد تو یه جای عجیب همه داشتن جیغ میزدن اون زن جیغ به من گفت میدونی فلانی کیه ؟؟یه اسم گفت نفهمیدم گفت نمی شناسیش ؟؟؟یهو همه جیغ زدن همه به صف شدن یه مرد خیلی وحشتناک بود اما زیبا بود اینقدر ترسناک بود زیبایش حس نمیشد . با شمشیر شرو ع کردن داد زدن سر همه همه اشون رو داشتن میبردن زنان از ترس تجاوز جیغ می زدن و بچه ها وحشت کرده بودن ...من رفتم تو یه زمان دیگه بمب و موشک و تیر اندازی همه جا بود وحشت کرده بودم مرتبط میگفتم یا حسین ...یهو یه صدا اومد که گفت زیارت عاشورا بخوان منم گفتم السلام علیک یا ابا عبدالله گفتم بقیه اشو بلد نیستم گفت آیت الکرسی بخوان تا هوالعلی والعظیم خواندم گفتم میترسم پراز ترسم هر کی می اومد که مرد غریبه بود میترسیدم .یهو یه صدا اومد گفت بگو حسبنالله نعم الوکیل من گفتم اون مرد رفت گفت بگو استغفرالله من گفتم زمان دوباره حرکت کرد و من به یه زمان دیگر رفتم در بند بودم دستام بسته پاهام بسته بود و خدارو فقط صدا میزدم. یهو یه زن رو دیدم بدون اینکه بفهمم کیه ..خودم فهمیدم تمام اون اتفاق ها در خوابم سرنوشت اون زن بود و شرمنده سرم رو پایین انداختم و اون زن لبخند زد و منو بغل کرد و آرو مم کرد. دوباره در زمان دیگه ای رفتم اون مردی که من ازش وحشت داشتم و میگفتم در عین زیبایی ترسناک بود خیلی زیبا شد یه آرامش عجیبی بهم داد . وبهم لبخندی زد .و آرامشی حس کردم که هیچ وقت ندیده بودم
زیاد نخواندم چون هنوز درگیر بیماریم بودم ولی زیارت عاشورا زیاد خواندم و حس میکنم تمام این معجزات به خاطر صدا زدن امام حسین بود این خوابها این آرامش این تسکین این درمان شدن بیماریم و رفتنم کربلا همه ارو مدیون امام حسینم
زیارت عاشورا حق شناس خیلی می خوندم ولی هیچ وقت نتونستم کامل بخونم همیشه نصفه بود..
🌷 من پارسال استغفار ۴۰۰ تایی رو به نیت کار خوندم و درحین خوندن دنبال کار بودم بعدش ی کار با حقوق دلخواهم پیدا کردم . خلاصه دوروز رفتم سر کار ولی بدلایلی اومدم بیرون . وجای دیگه مشغول شدم . ناراحت بودم که حقوق جای قبلی خیلی خوب بود ولی خداروشکر با ادامه دادن استغفار همان حقوق مدنظرم با یکم بیشتر رو گرفتم .
من پارسال میخواستم برم مسافرت پول لازم بودم بخدا قسم به هر دری زدم نشد پول چور کنم ی ذکر در نا امیدی خوندم و رها کردم پس فردا دونفر بهم زنگ زدن برای پول دادن .نه اینکه من بهشون حرفی بزنم . بعد رفتم مسافرت خدا شاهده پول خرج نشد فقط مهمان دیگران بودم البته استغفار هم اون موقع میگفتم پول من دست نخورده ماند تا از مسافرت برگشتم . اینقدر لطف و محبت و ... در این سفر بود . هیچ کمبودی حس نکردم . میخوام بگم ی ذکری رو همینطوری بخونید و توکل کنید و رها کنید خدا براتون درست میکنه ولی بیشترش فکر کنم این استغفارس و بعد اون ذکر
من کار داشتم حقوقش کم بود . دوباره دنبال کار بودم . هم امام صادق و هم ساده میگفتم . منتها من استغرالله خالی هیچ وقت نمیگم . استغفرالله ربی و اتوب الیه
من چند سال هست میگم منتها ادامه دار نبوده کار درست میشد ول میکردم . روزی میشد ۲۴ هزار تا میگفتم
#نماز_توبه خیلی خوبه . جسم و روحم شسته شد انگار تازه متولد شدم . عزت و احترام و .... دنبالش هست . کاری اگه مانع داشته باشه رفع میکنه . هر کی میتونه انجام بده من استغفار که انجام میدم بقول معروف مبلغ هم هستم به هر کسی میگم بعد میگم نتیجه گرفتی بگو من نیت کردم ۴۰بار انجام بدم با غسل ...دو سه روز یه بار انجام میدم...امروز ساعت ۱۰صبح غسل کردم ولی ساعت ۳ظهر نماز رو خوندم درسته؟
تجربه من ازاستغفار وصلوات من وقتیکه با کانال استغفار و صلوات اشنا شدم به مدت دوهفته نزدیک ۳۰ هزار استغفار فرستادم تعداد صلواتهام کم بوده دخترم دراستانه جدایی هست ولی دوست داره به زندگیش برگرده استغفارروبه نیتش شروع کردم الان دو هفته هست ازوقتی شروع کردم درهای رزق مادی برام بازشده زمینی که اصلا براش مشتری نبود یهو مشتری پیداشده وتونستیم باهاش بدهی هامون رو بدیم وخیلی کارهای دیگه انجام بدیم دختر م خیلی ارامش پیدا کرده براش کار پیداشده واسترس وناراحتیش خیلی کم شده ودیگه این مساله رو پذیرفته ذکر استغفراللله واتوب الیه هر۲۵ دقیقه تقریبا ۱۰۰۰ یا بیشترمیشه من بدون ذکرشمار در حال انجام کارهام الارم گوشیم رو تنظیم میکنم ومیگم برای صلوات هم هرنیم ساعت ۵۰۰ یا بیشتر میشه
من استغفار امام صادق رو به مدت ۲۹ روز گفتم یکی ازبستگان فوت شدند درگیر مراسم شدم وقفه افتاد دیگه نگفتم ان شالله به برکت استغفار وصلواتی که میگم مشکل دخترم وهمه زوجهایی که مشکل مشابهی دارن برطرف بشه من استغفار ۷۰ بندی امیرامومنیین رو هم میخونم ان شالله حاجتم رو گرفتم حتما میام میگم التماس دعا
