افیون و شاه و شاعران
(قسمت دوم)
از
#نیما_یوشیج شروع میکنیم که تا سال ۱۳۳۸ زنده بود، یعنی سالهای آخر عمرش را در فضای پس از
کودتا گذراند اما از سالها پیش از آن به
#تریاک وابسته بود. اعتیاد او هیچ ربطی به
کودتا نداشت.
#شهریار و
#رهی و
#توللی و
#شاملو و
#نادرپور و
#اخوانثالث و
#رحمانی، که به قول
#براهنی از شاعران معروف آن دهه هستند، همگی در دورههایی از زندگی خود یا تا پایان عمرشان به مواد مخدر اعتیاد داشتند؛ بدون هیچگونه ارتباط معنادارِ تاریخی با سال
#کودتا. اغلب سالها پیش از
کودتا اعتیاد داشتند و سالها بعد هم ادامه دادند. اگر سال
کودتا را در سالشمار زندگی اینان نقطۀ عطف بگیریم، به هیچ نتیجهای که مؤید آن تز محکم باشد نمیرسیم. بسیاری از آنها تندترین یا بهترین آثارشان را در همان سالهای بعد از
کودتا منتشر کردهاند. حتی برعکس، شاعران دیگری را میتوانیم نام ببریم که در همین محیط کودتایی، یا در اوج شهرت و بر فراز قلۀ کاروبار ادبی خود بودند یا گرمِ ساختن شعر و فعالیت ادبی مداوم، اما اعتیاد بر زندگی آنها سایه نینداخت:
#هوشنگ_ابتهاج و
#سیاوش_کسرایی و
#فریدون_مشیری و
#سیمین_بهبهانی و
#فروغ_فرخزاد. این فهرست را میتوان بلندتر کرد و شاعرانی را دید که دیرتر به عرصه آمدند ولی باز از اعتیاد رنج میبردند (مثلاً
#سپانلو و
#منزوی) یا از سالها قبل از
کودتا، گرفتار بودند. بنابراین، آن روایت غالب نهتنها مبنای آماری ندارد، بلکه میتوان آن را هم روایتی دانست ذیل انواع روایات برآمده از نفرت روشنفکران نسبت به محمدرضا شاه و دستگاه سیاسی او.
اینک که پیشرفت علم روانشناسی دادههای ما نسبت به موضوع اعتیاد را تصحیح، و از تابوهای رنجآور فرهنگی و اجتماعی تا حدی تابوزدایی کرده، میتوان دیدگاههای دیگری را طرح کرد و به بحث گذاشت و آمار دیگری تهیه کرد: پیوند اعتیاد با انواع اختلالهای روحی و روانی و نورولوژیک از افسردگی گرفته تا دوقطبی و اضطراب و پارانویا و بیشفعالی و ...، و تعداد هنرمندان و شاعرانی که روح ظریف و جان شکنندۀ آنان سراسر عمر از این اختلالات رنج میبرد و به قول نیما اصلاً همین «رنج مایۀ اصلی اشعار» آنان بود، میتواند نگاه ما را به آن «روایت غالب» عوض کند. اعتیاد هم بیماری فردی است و هم بیماری اجتماعی، و در بررسی علل بروز آن در یک جامعۀ آماری مشخص، مثلاً شاعران، باید هر دو عامل را در نظر داشت.
https://t.center/Sayehsaar@ketabeabii