به سر میدوم رو به خانهٔ تو
که شاید بیابم نشانهٔ تو
فتاده ز پا خسته آمدهام
که سر بگذارم به شانهٔ تو
به یادت به هر سو نظاره کنم
ز داغت به تن جامه پاره کنم
غمت گر به جانم شرر نزند
هوای جنونم به سر نزند
امید دلم در برم بنشین
تا مگر ز دلم غم برون برود
وگرنه ز چشم نخفتهٔ من
تا سپیده دمان جوی خون برود
ز جور فلک مانده در قفسم
تا به سنگ ستم پر شكسته مرا
وگر این قفس را به هم شکنم
تا کجا ببرد بال خسته مرا
نخیزد نغمهٔ مستانه تو
شده پر گرد غم، کاشانهٔ تو...
#محمد_قهرمانmafakherferdowsi
@ketabeabii