هر رسم که آوردم رسم دگر آوردی
یک رنگ برآوردم، صد رنگ برآوردی
با زخم کهنسال ار، خوکرد دل خونم
بر زخم کهن نونو، زخم بتر آوردی
گاهی که ز سرمستی یا از سر بدمستی
رفتم کُله آوردم، رفتی و سر آوردی
چشم تو چو نامادر، نادیده درستِ من
گر یک غلط آوردم، ده در نظر آوردی
حقا که خوشش آید دیوانه ز دیوانه
با سفله سپردی دل، ناکس به بر آوردی
هم از سر بدخویی آن دل که به تو بستم
چون جامۀ چرکینی از تن به در آوردی
بگذشت چو پیش از این، هم میگذرد زین پس
تا بوده همین بوده، زینسان به سر آوردی...
#عاطفه_طیه (۹۸/۲/۱۹)
atefehtayyeh
@ketabeabii