چو شبروان سراسیمه گرد خانه مگرد
تو خود بهانهٔ خویشی، پی بهانه مگرد!
تو نور دیدهٔ مایی به جای خویش درآی
چنین چو مردم بیگانه گرد خانه مگرد
زمانه گشت و دگر بر مدار بیمهریست
تو برمدار دل از مهر و چون زمانه مگرد
چو تیر تیز گذشتی ز هفت پردهٔ چشم
کنون که در بن جانی، پی نشانه مگرد
بههوش باش که هر نقطه، دام دایرهایست
تو در هوای رهایی در این میانه مگرد
کمند مهر نکردی ز گیسوان بلند
دگر به گِرد سر من چو تازیانه مگرد
تو شعر گمشدهٔ
سایهای، شناختمت
به
#سایه روشن مهتاب، خامشانه مگرد!
تهران، بهمن 1369
#تفأل@ketabeabii