استاد
#حسین_آهیسخت است قلم را گریاندن بر کسی که رندی ها و شوخ طبعی هایش نقل مجالس یارانش بود. حسین آهی استاد ما بود ولی چون چندان سن و سالی بیش از ما نداشت، دوست ما شد. با او در #حوزۀ#اندیشه_و_هنر آشنا شدیم. سال های 61 تا 65 که او و استاد مهرداد
#اوستا در حلقۀ شاعران آنجا استادان ما (من بنده، سهیل محمودی، ساعد باقری، وحید امیری، پرویز بیگی و...) بودند و سید
#حسن_حسینی، حسین اسرافیلی و
#قیصر_امین_پور، بزرگترهای جمع.
اوستا از جهان شعر و هنر و شعر و هنر جهان می گفت و دنیای ما را می ساخت و حسین آهی عروض درس می داد اما عروضی تر و تازه که شواهدش نه همه از شعر کهن بلکه با نمونه های شعر امروز همراه بود، همچنان که در کتاب های آموزشی اش نیز چنین است. ما حتی پیش از خواندن "حنجرۀ زخمی تغزل" و آشنایی با حسین منزوی و آمدن او به حلقۀ شعر حوزه اندیشه، صدای غزل امروز را از کارهای حسین آهی شنیده بودیم. اگرچه آهی سعی بلیغی داشت که از خود شعر نخواند.
زندگی و آثار حسین آهی را می توان در اینترنت یافت. اما آنچه یافت نمی شود شیوۀ زندگی او بود. آهی در جوانی از بسیاری دانایی پیر بود و در پیری از بسیاری زنده دلی جوان. اگر ملاک های پیشینان را لحاظ کنیم آهی حکیم بود؛ شاعر بود و فنون شاعری را به کمال می دانست و بر فلسفه و نجوم و چند زبان و دانش هایی مسلط بود که لازمۀ حکمت شمرده می شد. اما این همه در حق او کم است. آهی به معنی دقیق کلمه رند بود و من گمان نکنم دیگر به آسانی کسی را بتوان یافت که مصداق آن مفهوم گمشده باشد. با بسیاری از بلندپایگان نظام دوست نزدیک بود اما هرگز دامن قناعت و مناعت را به گرد دنیاطلبی آلوده نکرد و اگر مجالی می یافت نکته ای هم در کار آنان می کرد. گویندگی رادیو، در تراز امروز بسی کمتر از شان او بود اما رنج و دسترنج گویندگی های روزانه و شبانه را بر ملازمت ارباب بی مروت دنیا ترجیح می داد.
دشوار است از خاطرات او گفتن زیرا شیرینی آن کارها و گفتارها که او داشت خنده بر لب می آرد و اکنون جای آن نیست. بی گمان آن
#ملامتی بزرگ اکنون در محضر حق با لب خندان نشسته است. ایدون باد و ایدون تر.
محمدرضا
#محمدی_نیکو@ketabeabii