مجله کارخانه

#فراز_پاکدل
Канал
Новости и СМИ
Образование
Политика
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала مجله کارخانه
@karkhane_orgПродвигать
760
подписчиков
307
фото
16
видео
292
ссылки
مجله‌ی کارخانه جایی است برای نوشتن درباره‌ی دغدغه‌ها و مسائل کارگران، رسانه‌ای برای طبقه‌ی کارگر تا صدایشان را به یکدیگر برسانند؛ از تحلیل و گزارش تا خاطره و آموزش و ادبیات طبقاتی. ارتباط با ما: @Karkhane_admin نشانی ایمیل: [email protected]
مجموعه داستان «زندگی و مبارزه»

مدتی بود که ضرورتِ توضیح مسائل مارکسیستی به زبان ساده برای کارگران ذهنم را مشغول کرده بود. حس می‌کردم بیان مسائل نظری هم باید ساده و روان باشد و هم کشش لازم برای خوانده داشته باشد. از طرفی اگر با مسائل ملموس و مبارزات کارگری همراه شود، درک بهتری به وجود می‌آورد. بالاخره یک روز بدون هیچ سابقه‌ی نوشتاری و صرفاً برای تجربه‌ی شخصی دست به قلم بردم و داستان کوتاه «دست‌های به‌هم‌پیوسته» را نوشتم. چند روز بعد داستان را به چند نفر از دوستانم نشان دادم. بر خلاف انتظارم با استقبال آن‌ها روبه‌رو شد و اصرار و تشویق مرتب دوستان باعث شد که نوشتن را ادامه دهم. ادامه‌ی داستان‌های کوتاه با تصحیح و نظرات دوستان ادامه پیدا کرد.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/5125/life-and-struggle-by-faraz-pakdel/

#هنر_و_ادبیات #ادبیات #ادبیات_کارگری #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org
عصیان معصومه؛ داستان کوتاه

غروب بود. معصومه مات و مبهوت به طرف خانه می‌رفت. کوچه خلوت بود. دو تا پسر با یک توپ پلاستیکی بازی می‌کردند. آبِ باریک کثیفی میانِ جوی وسطِ کوچه روان بود. ولی معصومه نه چیزی می‌شنید و نه چیزی می‌دید. در افکارش غرق بود و با خودش آهسته حرف می‌زد و بختِ بدش را لعن می‌کرد. منیر روی شانه‌های معصومه زد و گفت «اوهوی کجایی؟ دو بار سلام کردم. تو اصلاً نشنیدی و جوابم رو ندادی. همین‌جوری خیره جلوت رو نگاه می‌کنی و با خودت حرف می‌زنی. چته؟ کجایی؟»


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/5090/masoume-rebellion-short-story/

#هنر_و_ادبیات #ادبیات_کارگری #تشکل_یابی #داستان_کوتاه #زنان_کارگر #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org
داستان کوتاه «میان ماه من تا ماه گردون»

تقریباً یک ساعت بود که هوا تاریک شده بود. رقص شعله‌های آتش و دود ناشی از سوختن آشغال‌ها در سطل‌های زباله به همراه فریاد و شعار، فضا را پوشانده بود. در وسط خیابان تقریباً فقط جوانان و در پیاده‌رو‌ها و در کنار درختان سرسبز ترکیب جوانان و میان‌سالان ایستاده بودند. جمعیت نسبتاً زیاد بود. عده‌ای با مشت گره کرده، برخی دخترها با چرخاندن روسری و عده‌ای سنگ در مشت شعارها را با خشم تکرار می‌کردند. شعارها عمدتاً آزادی‌خواهی و “مرگ بر دیکتاتوری” بود و گاهی هم شعارها همراه با فحش‌های رکیک بود که جوان‌ها با خنده و رضایت تکرارشان می‌کردند. این اعتراضات باعث شده بود که رابطه دختران محل با پسرها نزدیک‌تر و گرم‌تر بشود. رفت و آمد ماشین‌ها در خیابان به همراه بوق ممتد در کنار معترضان و سکوت در کنار نیروهای سرکوب به سختی انجام می‌شد.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/4293/too-much-between-us-short-story/

#هنر_و_ادبیات #ادبیات #ادبیات_کارگری #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org
داستان «لبخندی از لذتِ مبارزه»

کارها طبق پیش‌بینی و برنامه پیش رفت. کمیته‌ی کارگری متشکل از غلامعلی و ماشاءالله‌خان و سه نفر دیگه تشکیل شد. بازرس هم آمد و خندان رفت. مدیر هم از بالای پنجره لبخند تمسخرآمیزی به کارگران زد. تبلیغات ادامه پیدا کرد. غلامعلی با مراد سراغ ماشاءالله‌خان رفتند. قرار برای فردا صبح گذاشته شد. اعتصاب شروع شد و تقریباً هفتاد درصد کارگران اعتصاب‌کردند و کار را خواباندند و در حیاط کارخانه تجمع کردند.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/4117/داستان-لبخندی-از-لذت-مبارزه/

#هنر_و_ادبیات #ادبیات_کارگری #اعتصاب #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل #کمیته_کارخانه

☑️ @karkhane_org
داستان کوتاه «تاریخ انسان؛ شعله‌ای برکشید»

کارفرماها هم شروع کردند به تهدید کسانی که هنوز ایستادگی می‌کردند، و هم‌زمان شروع کردند به استخدام جدید از سیل بیکاران.
اعتصابات رو به خاموشی گذاشت و بعد از سه ماه کاملاً فروکش کرد. ولی پیوندهای کارگری و تشکل‌های کوچک و شبکه‌های اولیه کارگری گسترش پیدا کرد.
لزوم وحدت و سازمان‌یابی برای قدرت‌یابی کاملاً حس می‌شد. اعتصابات کارگری به پیروزی نرسید ولی با هر مبارزه‌ی طبقاتی، آگاهی کمونیستی و تشکل‌یابی طبقاتی گامی به پیش برمی‌داشت.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/3976/داستان-کوتاه-تاریخ-انسان؛-شعلهای-بر/

#هنر_و_ادبیات #آگاهی_طبقاتی #ادبیات_کارگری #تشکل_یابی #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org
داستان کوتاه «اندیشه‌ی زندانی»

ساعت ۲ نصفه شب بود. عباس نشست، لحاف را روی بچه‌ها کشید. بلند شد یک کاسه زیر شیر آب گرفت و چند قلپ نوشید. دوباره در رختخواب دراز کشید. دست‌هایش را زیر سرش قلاب کرد و به سقف خیره شد. زنش غَلتی زد و گفت «چرا نمی‌خوابی، فردا صبح باید سرحال باشی.» عباس گفت «خوابم نمی‌بره، تو بگیر بخواب.» بعد به فکر فرو رفت.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/3856/داستان-کوتاه-اندیشه-زندانی/

#نوشته_های_رسیده #هنر_و_ادبیات #آگاهی_طبقاتی #ادبیات_کارگری #تشکل_یابی #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org
داستان کوتاه «اخلاق کارگری و تشکل‌های کارگری»

بهادر زنگ در را فشار داد. کمی بعد مجید در را باز کرد. با هیجان گفت «خیلی منتظرتون بودیم… سلام!» و بلافاصله داد زد «مامان آقا بهادر.» بهادر با لبخند گفت «سلام. چطوری پهلوان؟» مجید همان‌طور که آستین بهادر را گرفته و می‌کشید گفت «خوبم، خوبم، خیلی خوبم.» بهادر گفت «یواش، آستینم رو نکش، تخم مرغ‌ها میوفتن. بیا شونه‌ی تخم‌مرغ و کیسه رو بگیر و ببر تو آشپزخونه.» مجید وسایل را گرفت و سریع برد آشپزخانه و برگشت، همراه بهادر به داخل اتاق رفتند.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/3657/داستان-اخلاق-کارگری-تشکلهای-کارگری/

#نوشته_های_رسیده #هنر_و_ادبیات #اخلاق_کارگری #ادبیات_کارگری #تشکل_یابی #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org
داستان کوتاه «دست‌های به هم پیوسته»

غروب بود، هوا کم‌کم داشت تاریک می‌شد. مجید در حالی که یک نان بربری زیر بغل داشت وارد کوچه شد. یک سر کوچه به خیابان اصلی که نانوایی و اکثر مغازه‌ها در آن بود می‌خورد و آخر آن به خیابان یک‌طرفه‌ی باریک و فرعی دیگر. منزلِ مادر مجید سه تا خانه مانده به آخر کوچه بود. خانه‌ها اکثراً یک طبقه و بسیار کوچک بودند. مجید تکه‌های کوچک نان بربری داغ را می‌کَند، در دهان می‌گذاشت و با لذت آهسته می‌جوید. ناگهان یک دوچرخه سوار به سرعت از آخر خیابان به داخل کوچه پیچید. نتوانست تعادل خود را حفظ کند و محکم به دیوار خورد و روی زمین افتاد.


🔗 در تارنمای «مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/3472/داستان-کوتاه-دستهای-به-هم-پیوسته/

#نوشته_های_رسیده #هنر_و_ادبیات #ادبیات #ادبیات_کارگری #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل

☑️ @karkhane_org