داستان کوتاه «میان ماه من تا ماه گردون»تقریباً یک ساعت بود که هوا تاریک شده بود. رقص شعلههای آتش
و دود ناشی از سوختن آشغالها در سطلهای زباله به همراه فریاد
و شعار، فضا را پوشانده بود. در وسط خیابان تقریباً فقط جوانان
و در پیادهروها
و در کنار درختان سرسبز ترکیب جوانان
و میانسالان ایستاده بودند. جمعیت نسبتاً زیاد بود. عدهای با مشت گره کرده، برخی دخترها با چرخاندن روسری
و عدهای سنگ در مشت شعارها را با خشم تکرار میکردند. شعارها عمدتاً آزادیخواهی
و “مرگ بر دیکتاتوری” بود
و گاهی هم شعارها همراه با فحشهای رکیک بود که جوانها با خنده
و رضایت تکرارشان میکردند. این اعتراضات باعث شده بود که رابطه دختران محل با پسرها نزدیکتر
و گرمتر بشود. رفت
و آمد ماشینها در خیابان به همراه بوق ممتد در کنار معترضان
و سکوت در کنار نیروهای سرکوب به سختی انجام میشد.
🔗 در تارنمای
«مجله کارخانه» بخوانید:
https://karkhane.org/4293/too-much-between-us-short-story/#هنر_و_ادبیات #ادبیات #ادبیات_کارگری #داستان_کوتاه #فراز_پاکدل☑️ @karkhane_org