View in Telegram
💠شهیدسید یحیی براتی یحیی دوست داریم،یحیی دوست داریم روایتی کوتاه از زندگی شهید مدافع حرم «یحیی براتی»: همسر شهید: برای رفتن به سوریه بچه‌ها را راضی کرده بود، مانده بود چطور من را راضی کند! پیشانی‌اش رو بوسیدم و به او گفتم منتظر شفاعتت می‌مانم یک‌شب خواب دیدم عازم سوریه شدم. برای ورود به حرم حضرت زینب (س) اذن دخول خواندم. همین‌که خواستم وارد شوم، نگاهم به پرچم سبزرنگی افتاد. خاطرم هست که سید یحیی وارد حرم شد و من تا آمدم وارد شوم دربسته شد. گفتم: چرا من را نبردی؟ یحیی گفت: جای تو اینجا نیست تو باید بروی کربلا. از خواب بیدار شدم که نماز صبح را بخوانم، خوابم را برای سید یحیی تعریف کردم. گفت: دوست داری چادر حضرت زینب (س) دوباره خاکی شود؟! راضی هستی حضرت از دست‌ تو ناراحت شوند؟! و بعدازاین خواب بی‌تابی‌های من کمتر شد و راضی به رفتن شدم. ‌‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ ╭┅─────────┅╮ @kanoon_misagh ╰┅─────────┅╯
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily