گفتم آن یاری که باشد شمع این محفل کجاست
آمد آوازی که ″در دل جوی!″ گفتم دل کجاست
چون کواکب کاروان ماست دایم در سفر
نیست معلومِ کسی آسایش منزل کجاست
خوش نمیآید مرا بییار یکدم زیستن
سر گِرانی میکند بر پیکرم، قاتل کجاست
نیستم ماهی که در دریا سرآرَم عمر را
موج بر من تیغبازی میکند، ساحل کجاست
پیش ما هر شکلِ دلخواهی که باید حاضر است
در جهان باری نشان دِه جوهر قابل کجاست
گلبنی بیسرکشی در عالم ایجاد نیست
شاخ سرسبزی که گردد سوی من مایل کجاست
#آزاد_بلگرامی@kaghaze_atashzade