🔴 در مظلومیت #محسن_شکاری از «غزا»یی که به اسم «قضا»بر او رفت...
✍️#عزیز_قاسم_زاده🔸#محسن_شکاری معترضی که به گفته مقامات جرمش بستن جاده و مجروح کردن یک بسیجی بوده طی یک فرایند دادرسی عجولانه در ۷۵ روز اعدام شد.این اعدام و چنین قضاوت های شتاب زده که حق حیات انسان ها را در لحظه ای برای همیشه سلب می کند،نشانگر آن است که اهمیت استقلال دستگاه قضایی به مراتب از استقلال قوای دیگر حیاتی تر است.مولانا جلال الدین داستان جالبی در دفتر دوم مثنوی درباب قضاوت دارد که اکنون با ارزان شدن جان در سرزمین ما با قضاوت ناروای قاضیانی از این دست بهتر می توان به ضرورت و حیاتی بودن آن پی برد.در مثنوی چنین آمده که شخصی در مقام قضاوت جلوس کرده بود و دیگران بدین سبب به او تبریک می گفتند اما او می گریست که در میان دو کس دعوایی روی داده است،چگونه من قاضی مسکین جاهل و غافل می توانم میان آنها داوری کنم؟ با نگاهی به این داستان و آنچه که قاضیان پرونده محسن شکاری برای او بریدند و جانش را به کمترین بهانه ای ستاندند، می توان دریافت که ما با داشتن چنین معارف عظیمی در فرهنگ ایرانی به چه سقوط بزرگی رسیده ایم که داوری و قضاوت قاضیان ما در زمانه ی ما اغلب کمترین نشان و نشانه ای ندارد از آن همه حساسیت های امر قضا که پیشینیان و بزرگان ما سخت بر آن صحه گذاشته اند و تاکید ورزیده اند.
🔸در بخش ۷۱ - دفتر دوم مثنوی معنوی در شکایت قاضی از آفت قضا و جواب گفتن نایب او را چنین آمده است:
قاضی بنشاندند و میگریست
گفت نایب قاضیا گریه ز چیست
این نه وقت گریه و فریاد تست
وقت شادی و مبارکباد تست
گفت آه چون حکم راند بیدلی
در میان آن دو عالم جاهلی
آن دو خصم از واقعهٔ خود واقفند
قاضی مسکین چه داند زان دو بند؟
جاهلست و غافلست از حالشان
چون رود در خونشان و مالشان
گفت خصمان عالماند و علتی
جاهلی تو لیک شمع ملتی
زانک تو علت نداری در میان
آن فراغت هست نور دیدگان
وان دو عالم را غرضشان کور کرد
علمشان را علت اندر گور کرد
جهل را بیعلتی عالم کند
علم را علت کژ و ظالم کند
تا تو رشوت نستدی بینندهای
چون طمع کردی ضریر و بندهای
از هوا من خوی را وا کردهام
لقمههای شهوتی کم خوردهام
چاشنیگیر دلم شد با فروغ
راست را داند حقیقت از دروغ
🔸و اما به قول شاملو داوری آن سوی در نشسته بی ردای شوم قاضیان که ذاتش درایت و انصاف است و مسلما پاسخ این خون های به ناحق ادا خواهد شد:
«ــ دریغا
ایکاش ایکاش
قضاوتی قضاوتی قضاوتی
درکار درکار درکار
میبود!» ــ
شاید اگرت توانِ شنفتن بود
پژواکِ آوازِ فروچکیدنِ خود را در تالارِ خاموشِ کهکشانهای بیخورشیدــ
چون هُرَّستِ آوارِ دریغ
میشنیدی:
«ــ کاشکی کاشکی
داوری داوری داوری
درکار درکار درکار درکار...»
اما داوری آن سوی در نشسته است، بیردای شومِ قاضیان.
ذاتش درایت و انصاف
هیأتش زمان. ــ
و خاطرهات تا جاودانِ جاویدان در گذرگاهِ ادوار داوری خواهد
#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#رسول_بداقی
#اسماعیل_عبدی
#جعفر_ابراهیمی
#محمد_حبیبی
#هاشم_خواستار
#مسعود_فرهیخته
#ژیلا_خیر
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔸https://t.center/k_F_ALBORZ