🔹تیرهای تازی بودند که پیران هفتادساله مرا بازمیگفتند که در زندگانی خویش بجز شیر شتر چیزی نخورده بودند، چه در آن بیابانها چیزی نیست بجز گیاهی شور که شتر میخورد، و ایشان خود گمان میبردند که همهی جهان چنان باشد.
🔸چون همراهان ما سوسماری میدیدند، میکشتند و میخوردند و هر کجا تازی بود شیر شتر میدوشیدند.
▫️من نه سوسمار توانستم خورد و نه شیر شتر و در راه هرجا درختکی بود که باری داشت، اندازهای که دانهی ماشی باشد از آن چند دانه میچیدم و بدان بسنده میکردم.
📕سفرنامهی ناسِر خسرو
(همراه با دگرگونی برای پارسینویسی)
@jonbeshezabanepak