#بخوانید_بیندیشید_سپس_داوریکنید
(بخش نوزدهم)
ایران را خانهای درنگر بگیرید که ۴۵سال پیش، مُشتی تازی اهریمنخو به آن تاختهاند و هموندان آن را به گروگان گرفتهاند...
شماری از هموندان این خانه، خود را به این بیگانگان فروختهاند و در نابودی خانه، گوی پیشی(=سبقت) را از آنها ربودهاند. روشن است که همسایگان هم وختی میبینند که این خانهی زیبا و دارا گرفتار است، بسوی آن سنگ پرتاب میکنند و اگر زمینه فراهم باشد به آن دست مییازند و داراییهای آن را میربایند.
آندسته از هموندانی که در پی رهایی این خانهی زیبا از چنگال اهریمنخویانند، باید بدانند که نگریستن به دشمن بیرونی، زمان خریدن برای دشمن درونیست! به سخنِ دیگر، درگیری با همسایگان در هالوهنجار کنونی، آب به آسیاب دشمن[درونی] ریختن است! اینکه گروهگروه افغان به ایران سرازیر شدهاند و در آن لانه کردهاند، داستان همان همسایگان است! این رویداد، چیز تازهای نیست و از چندسال پیش، یکی دیگر از همسایگان یَنی تازیان اِراغ نیز به این خانه در رفتوآمدند و شماری از آنها نیز در آن جا خوش کردهاند. برای گروگانگیران هیچ ناهمسانیای ندارد که بر سر این خانه چه میآید؛ انگیزهی آنها تنها و تنها چاپیدن و نابودی این خانه است! دستدادن با گروگانگیران، برای بیرونراندن همسایگان از خانه، چیزی جز تُف سربالا نیست!
برای رهایی این خانه و هموندانش از چنگال گروگانگیران، به یک رهبر نیاز است که از بیرون خانه آنها را راهبری و سازماندهی کند تا خانه را پس بگیرند. ولی هیچ رهبری نیست و آندسته از سادهدلانی که چشمبراه آنند که نادری بیاید و آنها را برهاند، باید بدانند که نادر، بهیکباره از روی هوا یا زیر زمین نیامد و کوششهای شبانهروزیاش را از ۱۷سالگی آغازید، تا در ۴۸سالگی پادشاه ایران شد و نادرشاه نام گرفت! در «شاهنامهی نادری»، سرودهی «مهمّداَلی توسی» که به گزارش تاریخ در جنگها همراه نادرشاه بزرگ بوده است؛ دو بند(=بیت) است که با هالوهنجار کنونی میهنِ دربندِ اهریمن ما همخوانی دارد و آن این است: پس از اینکه نادر، ملکمهمود سیستانی را به همراه سپاهیانش تارومار میکند و خراسان را پس میگیرد، به هنگام رایزنی با چند تن از افسرانش چنین میگوید:
«دلیرانه باید به عزم درست
کمر را به مردی ببندیم چست
نماییم از راهِ مردانگی
اَوَل چارهیِ
دشمنِ خانگی»
«دشمن خانگی» ما هم هشتپای خونخواری بنام جمهوری اهریمنی اسلامیست که در پلّهی نخست پاهای آن باید بُریده شود و در پلّهی دوم تنِ بوگندویش در یک خیزش سراسری از پیکرهی این خانه کَنده و به آبریزگاه تاریخ پرتاب شود.
باید من و تو شبانه باهم بشَویم
با سنگدلی بسویِ خواران بدَویم
چون میهنمان به بندِ اهریمن است
یکیک همهیِ گجستکان را درَویم
پاینده ایران - تورج آریامنش
@jonbeshezabanepak