#غزل از منیژه تقی خانی
دکلمه : مائده ابوالفتحی
حال خوش داشتم آن روز که باران زده بود
به سر شاعری ام،شعر فراوان زده بود
یاس پیرم که ز پرچین هوس رفتن داشت
غنچه ای عطرفشان بر تن گلدان زده بود
از کتاب صمد آن ماهی افسرده،به شوق
شور دریا به سرش باز چه آسان زده بود
می نوشتم چو به مشق خط خود نام تو را
واژه بر جان قلم حسّی از عرفان زده بود
من هوایی شده بودم به نسیم نگه ات
عشق سودایی من طعنه به طوفان زده بود
این همه شورغزل،بارش احساس آن روز
موجی از مهر براین جان پریشان زده بود
کاش بودی تو کنارم،که اگر بودی تو
حال دل خوش تر ازآن بود که باران زده بود
#منیژه تقی خانی