این اولین (و آخرین) باری است که این سربازان پیر عکس گرفتهاند.
آخرین شکست ناپلئون بناپارت نبرد واترلو در سال 1815 بود. حتی پس از مرگ او در سال 1821، سربازان بازمانده ارتش بزرگ از رهبری تاریخی او تجلیل میکردند. هر سال، در 5 مه، سالگرد مرگ ناپلئون، کهنهسربازان با یونیفرم کامل در میدان واندوم پاریس رژه میرفتند تا به امپراتور خود ادای احترام کنند. این عکسها در یکی از این مناسبتها گرفته شدهاند. در سال 1858, تمام این مردان که در آن زمان بین 70 تا 80 سال سن داشتند، مدالهای سنت هلن را که در اوت 1857 به همه کهنهسربازان جنگهای انقلاب و امپراتوری اهدا شده بود، بر سینه زده بودند. اینها تنها تصاویری هستند که از کهنهسربازان ارتش بزرگ و گارد باقی مانده است که یونیفرمها و نشانهای اصلی خود را به تن دارند. برخی از سربازان طی سالها پس از جنگیدن برای امپراتور اضافهوزن پیدا کردهاند؛ لباسهای آنها برای انطباق با دور کمرشان گشاد شده است.😁
نقاشی که خانواده هنری هشتم پادشاه فرانسه (1491-1547) را نشان میدهد و دلقک دربار او، ویل سومرز، را در سمت راستش به تصویر میکشد. سومرز مشهورترین دلقک دربار پادشاه بود و از لطف زیادی نزد او برخوردار بود و تا پایان عمر در خدمت او باقی ماند. @intellectuele
نیاز عمومی به هنر نیازی منطقی است که انسان را به آگاهی از دنیای درونی و بیرونی وادار میکند و آن را به ابژهای تبدیل میکند که در آن خود را بازمیشناسد.
Le bons sens حس خوب یا حس درست ا ,تنها چیزی است که در جهان به نحو احسن یا یکسان به اشتراک گذاشته شده است. میتوان گفت که این جمله ی آغازین Discours de la Méthode نقطه ی شروع فلسفه ی مدرن است. فلسفه ای که کشف حقیقت را برای هر سوژه ای ممکن میدانست.
همه ی انسان ها از نظر وی از توانایی رسیدن به حقیقت برخودار هستند . این به معنی این که همه از یک میزان هوشی برخوردارند نیست. عقل قوه ی تمایز دهنده ی خطا از درست است. و کم یا زیاد بودن قدرت هوشی که وی آن را در وجوه متفاوتی اعم از قدرت حافظه .تخیل و ایده پردازی تقسیم بندی میکند از نظر درکارت تاثیری در درست و خطا بودن انتخابات و نظرات انسانی ندارند . پروبلماتیک اصلی برای دکارت از ابتدای شروع تفکرش یافتن پایه هایی بدون شک برای علم بود. پی افکن هایی که نتوان به هیچ وجه به آن ها شک کرد و تمام افراد بر درستی آن ها همنظر باشند. اما اگر در نظر بگیریم که همه به یک اندازه از توانایی تشخیص نادرست از درست برخوردارند پس منشأ این همه اختلاف نظر در چیست؟ .ریشه ی خطاها و نظرات مختلف و گاها مخالف نه در میزان متفاوت عقل انسان ها بلکه در نادرستی روش موخذ شده برای رسیدن به پاسخ پرسش هاست. روش منشأ اشتباهات انسانی است. با داشتن یک روش درست و اصولی هر انسانی با هر بهره ی هوشی میتواند به نتیجه ی درست برسید. دکارت خودش بار ها متذکر میشود که من نبوغ خاصی ندارم بلکه از روش درست بهره مندم. عقل انسانی اگر از روش درست بهره گیرد قطعا به نتیجه ی درست و دور از خطا خواهد رسید.
رابطه ی زبان و سخن با وجود و هستی یکی از دغدغه های اصلی افلاطون ,فیلسوف یونان باستان, است. تقریبا همه ی افراد این امر بدیهی که معیار درست یا غلط بودن یک سخن چیزی در جهان هستی است را قبول دارند. اکثرا افراد متفق القول میپذیرند که یک موجود ارزش یک گفتار را تعیین کرده و سنجشی برای درست یا غلط بودن آن است.به طور مثال اگر بگوییم در خانه ی ما سفید است,سخن ما بر اساس رنگ واقعی در میتواند درست یا غلط باشد. در و رنگ آن که به طور جداگانه از سخن ما وجود دارند ,ارزش آن را معین میکنند و در نهایت همانطور که در ابتدای متن بیان شد, وظیفه یک گفتار یا یک سخن چیزی جز شرح و تعریف آن چه که وجود دارد نیست. برای ما امروزه این امر کاملا بدیهی شمرده میشود درحالی که در یونان باستان به هیچ عنوان این گونه نبوده است. در نگاه اول سوفسطایی شخصی نامیده میشود که سخنی غلط اما به ظاهر درست میگوید.وی نه تنها وظیفه ی سخن یا گفتار را در تشریح و تعریف جهان واقعی ندانسته بلکه وجودی یکتا و خاص به آن نسبت میدهد. از نظر او یک گفتار همانند بقیه ی ابژه های جهان هستی وجود دارد و هر سخن و گفتاری بدون آنکه خود را به واقعیتی که قصد تشریح آنرا دارد رجوع دهد وجود دارد. به عبارت دیگر هر حرفی صحیح است و سخن دروغ و غلط وجود ندارد. زیرا حرف غلط زدن یا دروغ گفتن به این معنی است که آن چه که نیست(اسب تک شاخ) را به عنوان آنچه که هست بیان کنیم.درصورتی که یک گفتار از همان زمانی که تلفظ میشود یا نوشته میشود وجود دارد. و اگر سخن درست گفتن تعریف آنچه که هست است یک گفتار و سخن وجود واقعی دارد. در یونان باستان قبل از افلاطون همه بر این نظر بودند که موجود (être) هست و ناموجود یا نیستی (non-être) نیست. به همین صورت هرآنچه که در جهان خارج فرم و شکلی دارد هست. سخن هم از آن حیث که دارای فرم و شکل است وجود دارد یک ابژه ی واقعی است. و اگر دروغ گفتن گفتن نیستی است یعنی گفتن ناموجود است دچار تناقض میشویم چون نمیتوانیم چیزی را بگوییم که نیست. در کتاب سوفیت افلاطون برای مقابله با این تز سوفیست ها سعی بر این میکند که اثبات بکند که نیستی یا ناموجود وجود دارد و هست. @intellectuele
زنبور در ساختن خانه ی خود از بسیاری از معماران چیرهدست تر است. اما آنچه که ماهرترین زنبور را از بدترین معمار متمایز میسازد این است که یک معمار پیشاز آن که ساختمان را در واقعیت برپا سازد آن را ذهن خود میآفریند. نتیجه ی کار یک کارگر پیش از آن که وجود واقعی به خود بگیرد در تخیلش وجود دارد. #مارکس #سرمایه https://t.center/intellectuele
برای روشن کردن ریشه ی میل انسان به عشق افلاطون در دیالوگ ضیافت از افسانه ی آندوروجینی نام میبرد.آندروجین در زبان یونانی به معنی مرد-زن است.موجودی است با چهار دست و چهار پا و دو سر. به دلیل حمله به خدایان المپ زئوس آنها را مجازات کرده و به دوقسمت مساوی تقسیم میکند.از آن زمان هر قسمت برای تکمیل شدن به دنبال قسمت دیگر خود میگردد.بنابراین میل عشقی چیزی چز پیدا کردن نیمه ی گمشده ی خود نیست. #افلاطون
سلام سعی میکنم در این کانال هر روز یک نقل قول از یک اندیشمند بزرگ یا یک متن در مورد یک مفهوم یا یک مسئله ی علوم انسانی و یا ترجمه ی متون اروپایی را به اشتراک بگذارم.😊 امیدوارم به پیشرفت فکری شما دوستان کمک کند .
ماکیاولی را میتوان اولین متفکر اندیشه سیاسی مدرن دانست.برای نخستین بار وجهه ی متافیزیک سیاست را نمایان کرد. او به مطالعه ی قدرت ، به آن صورتی که هست و وجود دارد و نه آنچنان که باید باشد ،پرداخت. #ماکیاولی #فلسفه