خود خواهی و دیگر خواهی
عبدالرسول عمادی
مرحوممادرم همیشه می گفت امیدوارم تا زنده هستم داغ هیچ یک از شما را نبینم.
به نظرتان مادرم در این دعای خیر بیشتر متوجه نفع خودش بوده یا ما؟
به عبارت دیگر او چون خودش را دوست داشت نمی خواست با داغ دیدگی در مرگ ما غصه دارشود یا چونما را دوست داشت خیر و سلامت ما را می خواست؟
همیشه وقتی او این را می گفت در ذهنم می گذشت که یعنی سلامت ما بعد از مرگش برای مادر اهمیتی ندارد؟
چونجوابش را می دانستم هیچگاه از او نپرسیدم.
یقینا مادرم چه در زمان حیاتش و چه بعد از آن خیر و سلامت فرزندانش را می خواست و اصلا به ذهنش همخطور نمی کرد که این دعا ممکن است خود خواهانه تلقی بشود ولی من این را دستاویز این نوشته می کنم تا قدری سخنبگویم در این باره که واقعا منشا اخلاق در ما آدم ها چیست؟
فعل اخلاقی چگونه فعلی است؟
خود خواهانه، دیگر خواهانه یا هر دو
آیا اینکه من کار می کنم و درآمدی کسب می کنم و با آن زندگی می کنم اخلاقی نیست و تنها زمانی رفتار من اخلاقی است که داشته هایم را نثار دیگران می کنم؟
باز مثالی از دعاهای مادرم
مادرم همیشه می گفت از خدا می خواهم بچه های همه مردم سلامت و موفق باشند تا بچه های من هم اینگونه باشند.
آیا اینخواسته مادرم اخلاقی بود؟
آیا او سلامت دیگران را دستاویزی برای سلامت بچه های خودش می خواست و گرنه سلامت دیگران برایش مهم نبود؟
یکی از دوستان که رفته بود تشییع جنازه می گفت فرزند متوفا در حین اشک و ناله می گفت خدایا این همه آدم در کوچه و خیابان اند آخه چرا پدر من؟!
به هر حال فعل اخلاقی چیست؟
شاید باید اخلاق را دو بخش کرد.
یک.
بخشی که به جلب منفعت خود آدم بر می گردد مثل رفتاری که من با سلامت خودم می کنم و آن را پاس می دارم، مثلا دندانهایم را مرتب مسواک می کنم.
این رفتاری صحیح و اخلاقی است اما با خودم!
دو.
بخشی که به دیگران خدمت می کنم و محبت می ورزم.
برخی آن بخش اول را اخلاقی نمی دانند و می گویند هر فعل درستی را نمی توان فعل اخلاقی نامید بلکه فعلی اخلاقی است که ناظر بر حفظ یا ارتقای منافع دیگران باشد.
ایثار و از خود گذشتگی را اخلاقی می نامند و خدمت به خود را مذموم و غیر اخلاقی و خود خواهانه می دانند و اصلا خود خواهی در فرهنگ و ادبیات ما مذموم و غیر اخلاقی تلقی می شود.
مردم را می توان در مباحث اخلاقی سه دسته کرد.
یک.
آنان کهمطلقا به منفعت خود فکر میکنند و رفتار و اخلاقشان ناظر به حفظ و ارتقای منافع خویش است.
به نظرم اینان اگر به دیگران آزار و ضرری نرسانند رفتارشان غیر اخلاقی نیست.
دو.
آنها که مطلقا به خودشان توجه ندارند و خود را وقف دیگران می کنند و در حالی که خودشان به چیزی نیاز دارند نیاز دیگران را مقدم می شمارند و داشته های خود را خرج آنان می کنند.
رفتار اینان قطعا اخلاقی و محترم و قابل تحسین است. هیچ شکی در اخلاقی بودن رفتار اینان نیست مگر این شک که خوب آیا آنها در حق خودشان ظلم نمی کنند و آیا ظلم ولو در حق خود می تواند اخلاقی باشد؟
این شک شککمی نیست!
سه.
آنها که بیشینه کردنلذت برای همگان را مد نظر دارند. هم خود از مواهب در اختیارشان بهره می گیرند و هم آنچه از بیان و عمل که برایشان مقدور است را نثار دیگران می کنند. اینان خود را هم مثل یکی از دیگران شایسته خدمت می دانند و اول هم به خود خدمت می کنند.
فرق اینگروه سوم با دومی این است که اینان چراغ را اول به خانه روا می دارند و بعد به مسجد می برند و دسته دوم خانه خود را در تاریکی رها می کنند و چراغ به مسجد می برند تا روشنایی به دیگران برسد ولو خود در تاریکی بمانند.
به نظرم رفتاری اخلاقی است که حافظ حد وسط صفات باشد.
نه خودخواهی مطلق اخلاقی است و نه دیگر خواهی مطلق.
همان سخنمادرم اخلاقی است که خدا بچه های همه را حفظ کند تا بچه های مرا هم حفظ کند.
باید برگردیم به همان قانون اساسی اخلاق که:
آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هممپسند.
به نظرم حرفی دقیق تر از این نمی شود در حوزه اخلاق زد.
@haftjoosh