باید دست زنی را بگیرم در حاشیه زاینده رود دلم کمی قدم بزنم کمی سی و سه پل را سرمه کنم روی چشمانش خروش آب را دکلمه لبش کنم باید زنی را عبور دهم از خاطره نقش جهان تمام گنبدهای فیروزه ای را نقش کنم بر زیبایی اش باید زنی را نقاشی کنم بر صلیب کلیسا یی در جلفا شاید دست زنی را بگیرم
میخواهم یک دردی در من ساکت شود بگذار تو را بنویسم دوباره چایی در دستت بگیر کنار آینه بایست موهایت را باز کن دامنت رااز ترانه بچرخان تا دوباره تو را مستانه بنویسم