💫 دلم نور باران شد وقتی خبر پر گشودن از قفس ات را شنیدم
💫✍️عباس واحدیان شاهرودی
#محمد_نوریزاد عزیزم :
از آخرین دیدارمان در فروردین سال ۹۹ نزدیک به ۱۵ ماه میگذرد.
در بازگرداندن دوباره ما از بازداشتگاه وزارت اطلاعات به زندان وکیل آباد شب آخری که با هم در قرنطینه سالن ۳ با سایر رفقای همرزم یعنی استاد هاشم خواستار، کمال جعفری یزدی،محمدحسین سپهری و عبدالرسول مرتضوی آن ۲۴ ساعت فراموش نشدنی درون قفس دیکتاتور را پشت سر گذارده و گفتگوها کردیم!
این خاصیت روزگارست که حتی در تلخ ترین حالتش نیز میگذرد و از گذشته فقط خاطراتی همانند غبار در ذهنمان بجا می ماند!
اما به جرات و با افتخار میگویم که امضاکنندگان و همرزمان شریف
#بیانیه۱۴ فصل تازه ای در مبارزات ضد استبدادی گشودند.چه آن روزها که بیرون از قفس بودیم و چه روزهای سرد وسیاه اسارت هر لحظه اش درسی برای مبارزان بود.
محمد جان
ایستادگی وپایمردی ات درین روزگار پر از تباهی برای این مردم خسته و ناامید بسان خورشیدی گشت که مدام در حال آب کردن یخ های این سرزمین بود!
هر چه تو و سایر همرزمان دربندمان تکیده تر میشدید جنبش آزادیخواهی مان فربه تر و جوان تر میگشت و نبودی تا ببینی جوانان و وارثان
#آبان_خونین چگونه رژیم را در بزرگترین سیرک
#انتصابات اش زمینگیر نمودند!
آری
محمد عزیز، جوانان و زنان و مردان برومند ایرانشهری در قبال هر زخم تن رنجورت زخمی عمیق بر پیکر این اهریمن ایرانخوار زدند.
خلاصه آنکه جان برادر درین فراغ جانکاه
هر روز در خیالم بر بالین تو حاضر میشدم و زخمهایت را با چشمان گریان و دستان لرزانم تمیز میکردم تا مبادا نوکران اهریمن ببینند زخم شمشیر زهر آلودشان بر روئین تن ما کارگر می افتد!
بمان جان برادر چرا که یک رقص شادی در صبح آزادی به این ملت بدهکاری… بمان
محمد که تنها نور آفرین و
#نوریزاد ما تویی!
۱۷/ تیر /۱۴۰۰
https://t.center/ghalamban1398