🔸 #روایت_خاطره_ها ✍✨خاطره ای به روایت از خود شهید عباس دانشگر...
✨#اربعین 🏴🏴🚩یک روز بعد از سفر
#اربعین که شهید دانشگر به همراه سردار رفته بودند ،عباس داشت با یه آ ب و تاب خاصی از فضای
#اربعین برام تعریف می کرد...
🏴جالب ترین صحنه ای که عباس رو خیلی متحیر کرده بود و تحت تاثیر گذاشته بود این بود که یه شب در مسیر پیاده روی کنار یه موکب اسکان پیدا کردیم برا استراحت....
⛱هوا هم خیلی سرد بود...
💨💨✨یکدفعه چشمم به یه خانواده ای افتاد که زن و بچه تو اون سرما بیرون خوابیده بودن..
🎌خیلی ناراحت شدم و گفتم این بنده های خدا جا پیدا نکردن...تصمیم گرفتیم جامون رو بدیم به اون خانواده....
وقتی نزدیکتر رفتم و صحبت کردم قبول نکردن ...تازه فهمیدم اون مرد و خونوادش عرب بودند و خودشون صاحب همان موکب بودن و برای اینکه زوار تو سرما نمونن خودش و بچه هاش اومده بودن بیرون موکب.....
🎪بغض و حماسه در وجودم به تلاطم درآ مده بود.
🌊🌊🌊 ای حسین پایان سخن پایان من است..
............تو انتها نداری...........................
به نقل از برادر حمید درسی
#شهید_عباس_دانشگر#ایثار#کمک_دیگری#اخلاص#حرکت#وصال