♥️ گَِنَِجَِیَِنَِهَِ اَِخَِلَِاَِصَِ❤ pinned «✅ نماز میخونی؟؟؟ 🔻این مسخره ترین سؤالیه که میشه از یک مسلمـان پرسید… مگه میشه مسلمان بود و نماز نخوند؟! وقتی آیه ای بر پیامبر نازل شد که عده ای از مسلمانان در اینده نماز رو ترک خواهند کرد پیامبر ﷺبا تعجب و ناراحتی پرسید: ای جبرئیل امت من نماز رو ضایع میکنند؟!…»
🔻این مسخره ترین سؤالیه که میشه از یک مسلمـان پرسید… مگه میشه مسلمان بود و نماز نخوند؟! وقتی آیه ای بر پیامبر نازل شد که عده ای از مسلمانان در اینده نماز رو ترک خواهند کرد پیامبر ﷺبا تعجب و ناراحتی پرسید: ای جبرئیل امت من نماز رو ضایع میکنند؟!
سبحان الله باورش برای محبوبمؤن سخته! امت من… امت محمد… امت اسلام نمــاز نخونه؟ …
⚡ آیا تارک الصلاه از جایگاه نماز در دین اسلام غافله؟!
پیامبر ﷺ میفرماید: (إن بین الرجل وبین الشرک والکفر ترک الصلاة) "مسلم" یعنی: [بدرستیکه بین یک شخص و شرک و کفر، ترک کردن نماز هست] …
نماز اساس و رأس تمام عبادتهاست!
دو نوع تارک الصلاه داریم:👇
①کسی که از روی سستی و تنبلـی نماز نمیخونه هرچند حکم کفر نمیگیره اما گناهی بزرگتر از زنـا و شراب رو انجام میده… ② اما کسی که عمدا نخونه و نماز رو بیهوده بدونه یا به فرض بودن اون اعتقاد نداشته باشه به اجماع علما کافـر و مرتـد میشه!
در قیامت اؤلین چیزی که مورد محاسبه قرار میگیره نمازه
.پیامبر ﷺ میفرمایند: (إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ عَمَلِهِ صَلَاتُهُ فَإِنْ صَلُحَتْ فَقَدْ أَفْلَحَ وَأَنْجَحَ وَإِنْ فَسَدَتْ فَقَدْ خَابَ وَخَسِرَ…) 🍃 اولین چیزی که بنده در قیامت از آن محاسبه میشود نمــاز است اگر نمازش صحیح باشد رستگار و موفق شده و اگر خراب باشد زیانکار و خاسر میشود
الله تعالی در قرآن امر می کند: ✔«وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ» .نماز را بر پا دارید،
و می فرماید: ✔« ِانَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتاً» (نساء 103) یعنی: بی گمان که نماز بر مؤمنین در اوقات معینی فرض می باشد.
و می فرماید: ✔ «حَافِظُواْ عَلَی الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَی» (بقره 238)
.یعنی: بر نمازها محافظت نمایید، و همچنین بر نماز وسطی. بسیاری از مفسرین گفتن مراد از "صلاة الوسطی" یعنی : بر نماز عصر محافظت کنید؛ یعنی اون رو به تاخیر نندازید. همچنین در سوره ماعون میفرماید:
✔" فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون"
.پس وای بر نمازگذاران همان کسانی که از نماز خویش غافلند
⚡ یعنی کسانی که در نمازشون سستی میکنند و اون رو سر وقت نمیخونن! اگر این "فویل" و آیه برای نمازگزارانه پس وای بحال کسایی که اصلا نماز نمیخونن!
آیا با این حال بازم کسی پیدا میشه که مسلمان باشه و نماز_نخونـــه
صبح که بیدارمیشوید قبل هرکاری چه کوچک چه بزرگ با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنیدکه موفق شوید.
🌼🍃نصیحت دوم :
همواره آب بنوش اگرچه که احساس تشنگی نمیکنی ... زیرا بیشتر بیماریها به علت کمبود آب بدن می باشند.
🌼🍃نصیحت سوم :
همواره ورزش بکن اگرچه در اوج مشغولیت بودی ... بدن همواره باید تحرک داشته باشد. پیاده روی ، شنا و یا هر ورزشی دیگر.
🌼🍃 نصیحت چهارم :
خوراک خود را کم کن « غذا برای انسان به اندازه ای که کمرش راست شود ، کفایت میکند» (حدیث) پرخوری را رها کن زیرا هیچ فایده ای برایت ندارد ... خودت را در سختی نینداز بلکه خوردن را کم بکن.
🌼🍃نصیحت پنجم :
تا حد امکان از ماشین فقط در مواقع ضروری استفاده بکن. سعی کن برای رفتن به مسجد ، مغازه ، دید و بازدید و بقیه کارهایت پیاده بروی.
🌼🍃 نصیحت ششم :
عصبانی نشو عصبانی نشو عصبانی نشو ناراحت نباش ... سعی کن چشم پوشی کنی ... خودت را در پریشانی نینداز ... همه ی اینها سلامتی ات را به خطر می اندازند و شادابی ات را از بین می برند. با کسانی مجالست کن که با آنها احساس آرامش میکنی
🌼🍃 نصیحت هفتم :
همانطور که میگویند « مال خودت را در زیر آفتاب بزار و خودت زیر سایه بنشین» ... زندگی را بر خود و بر اطرافیانت تنگ نکن ... مال برای آن هست که با آن زندگی کنیم نه برای آن فقط جمع کنیم.
🌼🍃نصیحت هشتم :
بر هیچ کس و هیچ چیزی که نمیتوانی آن را بدست بیاری حسرت نخور. خود را به فراموشی بزن بلکه اصلا فراموشش کن. اگر قرار باشد به تو برسد حتما میرسد اگرچه در تخت خود باشی و هرچه را که تقدیر تو نیست خداوند او را از تو منع میکند. البته خدا هیچ چیزی را از تو منع نمیکند مگر بخاطر ضرری که برایت دارد ... همه ی ما اینها را میدانیم اما انسان فراموشکار است لذا نیاز به همچین یادآوری هایی داریم تا از آن نفع ببریم.
🌼🍃 نصیحت نهم :
تواضع اختیار کن ... تواضع اختیار کن... مال و جاه و قوت و قدرت همه با تکبر و غرور از بین می روند. تواضع تو را در نزد انسانها محبوب میکند و درجه ات را نزد خداوند بالا می برد.
🌼🍃 نصیحت دهم:
سفیدی موی سر نشانه ی پایان عمر نیست بلکه نشانه ی این هست که زندگی بهتری شروع شده. خوش بین باش ، سفر کن و از مال حلال خود بخور و لذت ببر.
🌼🍃 و یک نصیحت دیگر :
زود بخواب و شب نشینی نکن
🌼🍃 آخرین و مهمترین نصیحت:
نمازت را به هیچ عنوان ترک نکن زیرا که نماز برگه ی سود تو در دنیا و آخرت است. آن روزی که نه فرزند فایده میدهد و نه مال
❣ اگر از این نوشته خوشت آمد پس سبب خیر باش و آن را نشر بده ، و اگر خوشت نیامد پس دیگران را محروم نکن شاید که وسیله ی نفع آنها شدی .
❣روزی پر خیر و برکت را داشته باشید ان شاءالله وتعالی .
🔻اين که در ميان مردم زندگی کنی ولی هيچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سوء استفاده نکنی. نیازی ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻴﻢ، کافیست ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﻴﻢ.
{ إن أجريَ إلّا على الله } «اجر من فقط با خداست». با هر کار خیری که انجام می دهید آن را با خود تکرار کنید و از کسی انتظار پاداش نداشته باشید. دلت را فقط به خدا بسپار، زیرا تنها او بهترین پاداش را به تو می دهد...🌹🍃 ☘ تفسیر نُّورٌ عَلَىٰ نُور
افسانه گفت؛ شاید همینطور باشه هیچی از اون بعید نیست ،اگبر گفت؛ خانم ملکی ،شما هم خیلی ملایمت نشون میدی بقیه هم سواستفاده میکنن، افسانه گفت؛ درسته منم قبول دارم اما اکبر آقا، تو این جامعه کافیه بدونن یه زن تنهاست بعد مگه میشه زندگی کرد،اکبر هم گفت ؛ اما به نظر من شما هرچی تلاش کنی زیاد فرقی نمیکنه شاید بهتر باشه محکم بایستید و بقیه ببینن که شما ضعیف نیستید، آدمهایی که قوی و محکم نشون میدن همه اینو می فهمن، و کسی هم که بخواد به شما آسیب بزنه وقتی ببینه قوی هستین جرات نمی کنه نزدیک بشه . افسانه گفت؛ آره کاملا درست گفتید، نکته جالبی رو اشاره کردین، ممنون ، باید همین کارو کنم ، ببخشید اکبر آقا مزاحمتون شدم اومدم تشکر کنم لطف کردین. اکبرگفت؛ اختیار دارین خانم ملکی کاری نکردم ،افسانه پرسید؛ ببخشید فضولی میکنم، شما کارتون چیه؟ البته اینجا خیلی عوض شده مامانم ازم پرسید گفتم اطلاع ندارم .اکبر یه لبخندی زد و گفت؛ چطور بگم که راحت متوجه بشین، آهان من اول انتخاب میکنم بعد میکشم بعد از کشتن میفروشم ، البته گوساله گوشتی! اینجا هم دفتر کردم که جای ثابت داشته باشم ،افسانه گفت؛شما خودتون سر میبرید؟؟؟؟ اکبر جواب داد قبلا آره خودم این کارو میکردم ، اما الان مجموعه ی دارم که اونا این کارا رو میکنن و منم نظارت میکنم ، افسانه گفت؛ امیدوارم موفق باشید. مهدی رو صدا کرد بعد رفتن،اکبرنشسته بود به فکر فرو رفته بود، برنامه های فرداشو تو ذهنش مرور میکرد، پولی که پدرش بهش داده بود خیلی به موقع بوده اصلا انگار سالارخان علم غیب یا آینده بینی داره، اکبر به حرفهای بابا فکر میکرد، چیزای که بین خودشون صحبت کرده بودن، سالار خان الان تقریبا ۵۵ سال داره و به اکبر گفته بود ، تا پنج سال دیگه من خودمو بازنشسته میکنم، یعنی از کار کنار میرم و تو باید جای منو بگیری، ومنم هستم اما کاری ندارم، دیگه همه کارکنان، کارگرا و هر کسی که به من ربط داشت،تو کارفرمای اونا میشی، اینا رو بهت گفتم که یه وقت هوس نکنی جایی رو بخوای بخری! کارتم که شکر خدا درسته، و نگرانی دیگه ندارم ، اکبر توی همین حال و هوا بود که تلفن دفتر زنگ میزد، جواب داد، اکبر پسرم سلام خسته نباشی،!اکبر جواب داد؛ سلام مادر قربونت سلامتی باشی، مادر گفت؛ پسرم چرا دیر کردی امروز !نگرانت شدم،؟ اکبر که این حرف رو شنید تمامه خستگیش دراومد جواب داد؛ قربونت بشم مامان یکم کار داشتم ببخشید الان راه می افتم میام مادر گفت؛ خیله خوب باشه منتظرم فقط مراقب باش خداحافظی کرد، اکبر گوشی رو گذاشت؛ چه احساس خوبی داشت.
خانم ملکی هرچی میگفت ؛آقای محترم داد و فریاد نکنید ،صداتونو بلند نکنید من آبرو دارم،مردک بیشتر صداشو بلند میکرد، خانم ملکی میگفت؛ آآقای محترم من سه سال از همسرم جدا شدم چرا شما متوجه نمیشین، اون بازم حرفاشو بلند تکرار میکرد، اکبر متوجه شد که این طرف طلبکار نیست، ادای طلب کار رو در میاره که هدفی داره که بهش برسه و خانم ملکی هم احتمالا نمی خواد تو درو همسایه سر زبونا بی افته کوتاه میاد که تموم بشه، یهو اکبر از پشت که گردنشو گرفت و میگفت؛ مردتیکه نفهم ،میکشید تو مغازه ، همون لحظه خانم ملکی متعجب نگاه میکرد اکبر گفت؛ شما بفرمایید من درستش میکنم ، مردک رو هولش داد داخل و گفت حالا هر چی دوست داری بلند صحبت کن اصلا داد بزن ، راحت باش ، مردک گفت؛ جنابعالی چیکاره ی، اکبر گفت ؛ من وکیل وصی شم، خوب دیگه !!حالا با من حرف بزن ، مردک گفت، بابا من طلب کارم جرمه طلبمو بخوام ؟ اکبر گفت ؛ خوب از کی طلبکاری،؟ مردک گفت؛ ازحسن رفیع ،همسر این خانم ، اکبرمحکم زد تخته سینه اون مرد که چند قدم عقب رفت و حساب کار دستش بیاد، اکبر گفت؛ ببین شما یا خری و یا خودت رو زدی به خریت ، حسن رفیع چه شباهتی داره به خانم ملکی، یه زمانی همسرش بود حالا نیست، در ضمن تو مگه اینجا جنس فروختی که اومدی اینجا،روی زن صداتو بلند میکنی، فکر کردی خیلی مردی آره، چرا لال مونی گرفتی ؟!حالا هم خوش اومدی تا عصبانی نشدم بفرما ،دفعه بعد دوباره ببینمت خودت میدونی مردک اومد بیرون بی سرو صدا رفت،خیلی نگذشته بود که پسر کوچولوی وارد دفتر شد و بعدش،افسانه داخل شد و سلام کرد اکبر هم سلام و احوال پرسی کرد، نشست و با پسر کوچولو سرگرم شد ازش پرسید اسمت چیه که گفت مهدی و توی همون چند دقیقه با مهدی بازی کرد،افسانه به مهدی و اکبر نگاه میکرد،خیلی براش جالب بود که مرده بزرگی عینه بچه شده بود و براحتی با مهدی هم بازی شده بود اکبر گفت؛ حالا مهدی جان بیا بشین اینجا ببینیم مامان چی میگه، مهدی حرفه اکبرو قبول کرد و آروم نشست اکبر گفت؛ ببخشید خانم ملکی در خدمتم افسانه جواب داد؛ خواهش میکنم اکبر آقا ، اومدم از شما تشکر کنم واقعا ممنونم ، اکبر گفت ؛ نه بابا اختیار دارین کاری نکردم ، دیگه مزاحم نمیشه ، افسانه گفت؛ خلاصه ببخشید دیگه من هر چی از این دردسرها دوری میکنم بدتر میاد سراغم، همسره سابقم نمیدونم چه غلطی کرده که این آقا دنبالش میگرده ، اکبر گفت؛ نه خانم ملکی گمان نکنم این باشه،فکر کنم این طرف رو همون همسره سابق شما فرستاده باشه حالا چرا؟!خدا میدونه،افسانه گفت؛ شاید هیچی ادامه دارد... ان شاء الله
دعا کردن برای کسی در غیاب از زیباترین جلوه های دوستی و محبت است وقتی کسی میگوید تو در دعاهایم هستی مانند اینست که گفته باید { تورا لایق این میبنم که نزد پرودگارم} {و درخلوتم با او از تو حرف میزنم}