.
زیبائیت همچون
خوشه ی دست نخورده انگوریست
لابلای برگهای کهنه تاکی سرخوش
سرخِ بی مانند
شیرین و رسیده،،
مغرور و بی مثال،،
جان می دهد برای .....
پیاله ای شراب
حتی نگاهت که می کنم مست عالم میشوم ......
از اقبال خوبم....
چنان پیچیده ای لابلای برگها
که به چشم هیچ کس نمی ایی
شک نکن ،، آفریده شده ای برای من
اخرش یک روز .....
خودم،، باهمین دستانم ....
می چینمت..
شاهرخ_صفرنژاد
🤍