متن شعر جدید شیدای همدانی از درون زندان #زاهدان
۳۰ شهریور ۲۵۸۳ شاهنشاهیخبر داری هنرمندی خردمند
به دام ناکسان، افتاده در بند؟!
به بند ناخردمندان گمراه
بدون مونس و غمخوار و همراه
به زنجیری که از جنس جنون است
جنونی که به رنگ سرخ خون است
در این زندان، کسی حالش نپرسد
ز اوج و وسعت بالش نپرسد
منم آن مرد آزاد هنرمند
در این زندان و این زنجیر و این بند
کسی اینجا ز حالم باخبر نیست
خبر حتا ز یاری هم، دگر نیست
رفیقانم مرا از یاد بردند
درون قلب من آرام مُردند
گمانم یاد ما را باد بُرده
مرا حتا خدا از یاد بُرده
اگرچه این خودش درد کمی نیست
ولی چون بگذرد، دیگر غمی نیست
بداند گوهری، قدر گُهر را
و زرگر میشناسد قدر زر را
قلم، یار و هنر، گشته نگارم
وطن هم، مونس و دلدار و یارم
هنر، یعنی ز آزادی سُرودن
و خاک پاک میهن را سُتودن
هر آنکس از هنر، آکنده باشد
همیشه نام نیکش زنده باشد
هنربندان، هنر را میفروشند
به دیناری، گُهر را میفروشند
ببین آن خائنان انجمن را
به یک سکّه، فروشند این وطن را
هنر کهاندر پی یاری نباشد
پیامش بهر بیداری نباشد
درون نطفه میگردد فراموش
بسان آتشی که گشته خاموش
هنرمندی اگر، با مردمت باش!
پناه مردم سردرگمت باش!
بخوان شعری که چون شمشیر، تیز است
چو نوری با سیاهی در ستیز است
بخوان آواز خون و خشم و آتش
ز کورش، از سیاوش، هم ز آرش
بگو از کاوه و یعقوب و بابک
بخوان شور و همایون و چکاوک
بساز آهنگ آزادی و یاری
ز رزم و گوی و میدان و سواری
ز زندان و ز زنجیر و اسارت
ز شیخ و هرزگی و قتل و غارت
بگو از عشق تا که پاک مانی
چو تاجی پاک، در این خاک مانی
من از روزی که عزم خاک کردم
ز ناپاکی، دلم را پاک کردم
ز ایران گفتم و از خاک پاکم
اگر حتا کنندم چاکچاکم
کمانم، دفتر و نوک قلم، تیر
رفیق و مونسم، زندان و زنجیر
به شور و مستی این خاک، سوگند
به عشق عاشقان پاک، سوگند
اگر صد سال در زندان بمانم
سرودی غیر آزادی نخوانم
هنرمندان! هنر، دُرّی گران است
هنر حتا گرامیتر ز جان است
بگویم تا بدانی که هنر چیست
که مانندش در این عالَم، گُهر نیست
هنر، در اوج هُشیاری و مستی
نباشد برتر از میهنپرستی
هنر، یعنی به راه خاک پاکت
دهی جان را، ولی نه مُشت خاکت
هنر، یعنی شرف، از خود گذشتن
شکنجه گشتن اما، برنگشتن
هنر، یعنی شکستن بند غم را
به دار آویختن، ظلم و ستم را
هنر، هم، رنگ و هم، آواز نور است
گَهی موج خروشان، گَه، صبور است
هنر، خورشید راهی ماندگار است
هنر، عِطر دلانگیز بهار است
هنر، آغاز راهی جاودان است
هنر، گُلواژهای از آسمان است
هنر، یعنی خردمندی، ظرافت
هنر، یعنی وطن، یعنی شرافت
وطن، سُرخ است چون خون، سبز، چون برگ
نترسیدن ز حتا سایهی مرگ
وطن، عشق است و ما عاشقترینیم
و ما دلدادهی این سرزمینیم
وطن، پایان بند و بندگیهاست
هنر، آزادگی از بردگیهاست
هنر، آغاز شیدایی و مستی است
هنر، بیشک همان میهنپرستی است
#شیدای_همدانی#جنبش_فرزندان_ایران