“در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. اين دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که اين دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پيش آمدهای نادر و عجيب بشمارند و اگر کسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاری و عقايد خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آميز تلقی بکنند”
منظورش چیست؟ گفتم : روزی می فهمی حسین جان و امروز بعد از سی سال به حسین زنگ زدم و گفتم : حسین یادت هست روزی را که از من سوال کردی ؟ گفت : آره گفتم : متوجه منظور هدایت شدی یا نه هنوز ؟ گفت : حال و روز امروز ما #داش_فریدصلواتی گفتم : اگر آن روز جوابت را می دادم حس صادق هدایت را درک نمی کردی.