#داش_فریدصلواتی روزی روزگاری
#انجمن_سینمای_جوانقسمت دوم و آخر
به ما فهمانده بودند که اگر می خواهید حرافی و حرف مفت بزنیم جایش سینما نیست . سینما جای اندیشه های تاثیر گذار است .
بزرگی نمی دانم درست یا غلط ، تاکید می کرد که : فیلم را آنگونه بساز که همه خانواده با هم و دور هم فیلمت را تماشا کنند.
اینجا بود که متوجه شدیم که سینما ارزشی ندارد مگر اینکه خدمتی برای جامعه باشد ، سینما وقتی ارزش دارد که عواطف نیکو و احساسات انسانی را در مخاطب تقویت کند .
فهمیدیم که سینما یک جور بیان کردن و ساختن مجدد زندگیست .
خدای من ،چقدر فیلمسازی را دستکم گرفته بودیم .
به یاد دارم در کتابی به نقل از پل کله نقاش معروف خواندم که :
هنرمند در هنر خویش نیروهای آفرننده ی جهان را تقلید می کند،
ببین تا کجا هنرمند مقامش والاست .
آنوقت مگر می شود هر موضوع سخیفی را به خورد انسانها داد ؟
یک فیلمساز متعهد باید عمیقتر از دیگران ببیند ؛ بشنود ،عمیقتر احساس و لمس ودرک و فهم کند و راههای نپیموده و نکوبیده را برود.
همان زمان های
انجمن سینما
جوان بود که متوجه شدم که :
یک سینما گر واقعی در پرتو نیروهای مروموز فردی است استثنایی با تواناییهای مادر زاد استثنایی .
به این نتیجه رسیدیم که آموزش نیمی از پدید آورنده خلق آثار سینمایی و هنریست ، نیم دیگر باید در ذات فیلمساز باشد .
خدا رحمت کند
#هوشنگ_کاوسی را :
تحصیلات آکادمیک در حد دکترای سینمایی داشت ولی یک فیلمساز تاثیر گذار نبود .
به تعبیر
#داش_فریدصلواتی ، مصیبت هنر سینما آن روزی خواهد بود که تئوری بر عمل بچربد .
تئوری در آثار هنری به مانند این است که کسی کنار ساحل ایستاده و خیره به دریا است ، تا کنار ساحل ایستاده از همه احوالات دریا آگاه است ولی همینکه به داخل دریا رفت چه شناگر باشد و چه نباشد ، به خود مشغول می شود .
آنکه شناگر است خوشحال به فعالیت شناگری و آنکه بیگانه با شنا در بند جان است که نمیرد .
حکایت یک هنرمند سینماگر واقعی و غیر واقعی در این مثل نهفته است.
گذشت آن دورانی که سینما عبارت بود از سرگرمی ک ههنرمندان تهیه می کردند برای کسانی که بعد از سیری وقتشا ن را یه دیدن فیلم مشغول دارند .
سینما برایمان اینگونه تعریف شده بود که :
سینما جای فلسفه نشسته است . فیلسوفان گذشته جهان را تفسیر کرده اند و در این دوران سینماگران باید جهان را تغییر دهند.
متاسفانه در این روزگاران همه چیز به یکباره فرو ریخت و تمام باورهای ما نقش بر آب شد.
فیلمسازان می بینند که مردم عامی چه یم خواهند وهمان را می گویند . تنها به دنبال جایی می گردند که مغازه هایشان را آنجا بسازند .
اندیشه ها متاسفانه سطحی شده .
مخاطب عامی برای فیلمساز تعیین تکلیف می کند .
متولیان امر می گویند : مردم خسته شده اند باید سرگرمشان کرد . باید خنداندشان .
گویا دیگر فراموش شده است این دیدگاه که روزگاری باید فیلمسازان خطر میکردند و تجربه های نو می آفریدند و تلاش به فهمیدن می کردند .
کاش باز برمی گشتیم به همان دوران
انجمن سینمای جوان .
انجمنی که روزگاری همه تلاشش این بود که فیلمساز واقعی و متعهد تحویل اجتماع که چه عرض کنم به جهانیان معرفی کند .
و حال روزگاری را سپری می کنیم که همه از روی دست هم تقلب می کنند و متوجه نیستند که همه یک غلط را دنبال می کنیم و آن دور شدن از انسانیت است .
کاش فیلسازان ما خودشان می شدند . می شود به هر قیمتی از راههای دیگر هم نان درآورد .
به نظر من در این بین سوءتفاهمی شده
هر چه را که جنبه خاله زنکی و پیش پا افتاده داشته باشد بها داده می شود و هر کاری که درونش از اندیشه پر باشد رد می کنیم .
تا وقتی که نشانه تند فیلم بر طرف مقابل باشد خوب است و همین که فیلم درون خودمان را نشانه گرفت عکس العمل نشان می دهیم .
بسیاری در این جامعه به دنبال واقعیتها هستند ولی واقعیتی که به سودشان باشد .
بیاییم بیش از این مخاطبینمان را به کارهای سخیف عادت ندهیم .
ارتباط با
#داش_فرید @DashFaridSalavatiکانال
#داش_فریدصلواتیhttps://telegram.me/farid_salavatiاینستاگرام
#داش_فرید http://www.instagram.com/faridsalavati