فریبا خادمی

Channel
Logo of the Telegram channel فریبا خادمی
@fariba_khademiPromote
1.67K
subscribers
این کانال در خصوص جمع‌آوری و انتشار آثار صوتی، تصویری، تألیفات و اشعار فریبا خادمی فعالیت می‌کند و زیر نظر ادمین اداره می‌گردد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#924 - Fariba - Sher e NAJJAR.pdf
108.9 KB
.
نجار

هم‌چو نجاری تراشی کن به جان
می‌تراش و می‌خراش، ای مهربان

فریبا خادمی

پیام تلفنیِ خانم فریبا خادمی در برنامۀ شمارۀ ۹۲۴ گنج حضور
فایلِ پی‌دی‌اف (۱۱ صفحه)

وب‌سایتِ گنج حضور

❤️

@fariba_khademi

Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
درود بر دوستان ارجمند.
به اطلاع می‌رساند جلساتِ سبک زندگی با ادبیات و مثنوی‌خوانیِ فردا، ۱۷ آبان ۱۴۰۳ برگزار نمی‌شود.


با سپاس،
فریبا خادمی
❤️

@fariba_khademi

This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

مفهومِ چند لغت برای فهمِ درستِ قرآن

عبادت یا بندگی کردن:
مطیعِ محض و بدونِ چون‌و‌چرایِ دستورهای شخص یا چیزی بودن.

اِلاه یا معبود:
کسی یا چیزی که موردِ بندگیِ عبد یا بنده قرار می‌گیرد.

دین:
راه و روشِ زندگی؛ قانون.

توحید:
یکی کردن و یکی کردنِ الاه‌ها را می‌رسانَد که معبودی غیر از الله یعنی خدای یکتا وجود ندارد.

شرک:
شریک گرفتن برای خدا در صفاتش و چیزهایی که مخصوصِ اوست مثل بندگیِ او را کردن، قانون‌گذاری در دین او و توکل کردن به او.

اسلام:
خود را تسلیم کردن که به معنایِ خود را تسلیم دینِ خدا کردن می‌باشد.

مسلم یا مسلمان:
شخصی که خود را تسلیم دینِ خدا کرده و با راه و روشِ موردِ‌قبولِ خدا زندگی می‌کند.

ایمان:
باور به خدا و فرشتگان و پیامبران و کتبِ الاهی و آخرت.

کفر:
ضدِ ایمان؛ پوشاندن و انکارِ حقیقت.

تقوا:
تسلط بر نفْس و پرهیز کردن از حدودِ خدا با کناره گرفتن از نهی‌های او و انجامِ دستوراتِ او.

الاه (عربی: اِلٰه): پرستیده‌شده؛ معبود.


خوانش: فریبا خادمی

❤️

@fariba_khademi

This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

پیامبران به «خدا را بندگی کردن» سفارش می‌کردند

قرآنِ کریم
گزیده‌ای از آیات
خوانش: فریبا خادمی

❤️

@fariba_khademi

Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
هو اللطیف

بدین‌وسیله به استحضار عموم علاقه‌مندان و دوست‌داران مولانا می‌رساند

اولین نشست ادبی سالانۀ دوست‌داران مثنویِ مولانا

در روز پنج‌شنبه، ۱۷ آبان‌ِ ۱۴۰۳، از ساعت ۱۵ تا ۲۰ در اصفهان، شهر گنبدهای فیروزه‌ای برگزار می‌گردد.

از کلیۀ عزیزانی که امکان و تمایل به شرکت در این گردهماییِ زیبا را دارند دعوت می‌شود جهت سفر به اصفهان و شرکت در این نشست از طریقِ شماره‌تلفن‌های:
۰۹۱۳ ۰۵۵ ۲۳۶۴
۰۳۱ ۳۶۴۱ ۱۷۳۶

هماهنگی بفرمایید.


به امیدِ دیدار یکایک شما عزیزان.

❤️

@fariba_khademi

عشق و توسعه
مهرداد رحمانی

دکتر محسن رنانی در نشست صبح امید که در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۳ در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، از یک چارچوب مفهومی بدیع درباره توسعه سخن گفتند.

چارچوبی ملهم از مفهوم «عشق» که واجد سه رکن «جنبش»، «جذب»، و «بسط» بود. بدین معنا که فرایند توسعه همواره با «جنبشی» آغاز می‌شود که منجر به «جذب» امکاناتی می‌گردد و در نهایت از طریق «بسط» مابه‌ازای آن شکوفا می‌شود.

به زعم ایشان، دستاوردهای بشری در طول تاریخ از طریقِ توالیِ ظریفِ این سه رکن حاصل شده که خود برگرفته از الگوی طبیعت و تکامل آفرینش است. ایشان همچنین اظهار داشتند که هرگاه گره‌ای در این سه رکن ایجاد شود، فرایند توسعه‌یافتگی فرد یا جامعه ناقص مانده و دچار اختلال خواهد شد. به عبارت دیگر، گویی ایشان، توالی ِاین سه رکن را «قاعده حاکم بر فرایند توسعه» قلمداد می‌کنند که هرگونه تلاش برای برهم زدن آن، فرایند توسعه را به تباهی خواهد کشاند. 

مایلم چشم‌انداز مولانا به این موضوع را با تکیه بر آثارش مورد بررسی قرار دهم. اگر چه باید اذعان داشت که نوشتار پیش‌رو تفسیر نگارنده از آثار مولاناست؛ فلذا عاری از نگاه گزینشی به آن نیست.

به گمانم، در اندیشه مولانا، مهم‌ترین نیروی آغاز کننده هر جنبشی، «نیاز» است. گویی مولانا بر این باور است که جنبش فرزند نیاز  است. از منظر مولانا، تا فرد یا جامعه‌ ضرورت و نیاز به چیزی را به تمامه درنیابد، جنبشی نیز رخ نخواهد داد. بنابراین نیاز یا طلب اولین و مهم‌ترین گام در شکل‌گیری فرایند سلوک فردی یا توسعهٔ جمعی است. شاید از همین روست که مولانا نیاز را «ایمن‌آباد» توصیف می‌کند.

ایمن آبادست آن راهِ نیاز
ترکِ نازش گیر و با آن رَه بساز

(دفتر پنجم)

نیاز در اندیشه مولانا نه تنها از طریق جذبه و شوق و تمنا؛ بلکه از طریق وضعیت‌هایی چون درد، رنج، ترس و اضطرار نیز نمایان می‌شود. از منظر او، این‌ها همگی کمند لطف خداوند هستند تا آدمی را از ورطه‌ای که در آن افتاده، بیرون بکشند.

این چنین است که آدمی به جنبش درمی‌آید و پای به وادی «طلب» می‌گذارد. طلب آغاز مرحله دوم یعنی «جذب» است. و مولانا در قصه‌های متعددی از مثنوی به جذبِ حاصل از نیاز و طلب اشارت کرده است.

هر کجا دردی، دوا آنجا رود 
هر کجا فقری نوا آنجا رود 
هر کجا مشکل جواب آنجا رود 
هر کجا کشتیست آب آنجا رود 

  (دفتر سوم)

مولانا از چنین ابیاتی نتیجه می‌گیرد: طریق حقیقی جذب، نه افزون‌ کردن داشته‌ها؛ بلکه افزون‌ کردن تشنگی است. 
 
آب کم جو تشنگی آور به دست 
تا بجوشد آب از بالا و پست


مولانا در قصه مریم نیز، دردِ نیاز را عامل حرکت و جذب رزق برمی‌شمارد.

زین طلب بنده به کوی تو رسید
درد مریم را به خرمابن کشید

(دفتر دوم)

او همچنین در قصه مهمان یوسف نیز این معنا را به گونه دیگری صورت‌بندی کرده. از منظر او، جذب درمان و راه حل‌، تنها در وضعیت نیاز رخ می‌نماید.

خواجه اِشکسته‌بند آنجا رود
که در آنجا پای اشکسته بود
چونکه جامه چست و دوزیده بود
مظهر فرهنگ درزی کی شود؟


و سپس نتیجه می‌گیرد که:

هر که نقش خویش را دید و شناخت
اندر استکمال خود ده اسپه تاخت

(دفتر اول)

گویی راه کمال و توسعه، با یافتن نیاز آغاز می‌شود و سپس جنبشی پدید می‌آید که منتهایش انجذاب مطلوب است.

اما این پایان راه سلوک و توسعه نیست. آنچه جذب شده باید آزاد گردد، از خود فراروی کند و چون آفتاب بر عالم تابش گیرد. آنچه جذب شده، به تعبیر شمس تبریزی، اگر راکد بماند، بر خود می‌پیچد و بوی می‌گیرد. اما اگر از خویش برون آید، خوش می‌شود و روان می‌گردد. اینجاست که «بسط» رخ میدهد.

آنچه به دست آمده، تقسیم می‌شود و بخشیده می‌‌شود؛ به سان خورشید جهان که جانبازانه نور و گرما می‌پراکند.
مولانا باور دارد که تنها با دادن و بخشیدن است که فضا برای جنبش و جذب مجدد گشوده می‌شود.

اگر بخشیدن و بسط رخ ندهد، آدمی ظرفیت خود برای جنبش و جذبی دیگر را از دست خواهد داد. مولانا مثال خورشید را در این باب پیش می‌کشد:

در شکار بیشهٔ جان، باز باش
همچو خورشید جهانْ جانباز باش
جان‌فشان افتادْ خورشید بلند
هر دمی تی می‌شود پر می‌کنند.

(دفتر اول)

مولانا مرحله بسط را «رسم فتوت و جوانمردی» نیز می‌خواند،  آنجا که آدمی بی‌چشمداشت و بی‌علت می‌بخشد، و این والاترین گام است.

پاک می‌بازد نباشد مزدجو
همچنان که پاک می‌گیرد ز هو
می‌دهد حق هستی‌اش بی علتی
می‌سپارد بازْ بی‌علت فَتی
که فتوت دادن بی‌علت است

پاک‌بازی خارج هر ملت است.
(دفتر ششم)

نتیجه آنکه، ردپای چارچوب جنبش و جذب و بسط را در باغ اندیشهٔ عشق‌آلود مولانا نیز می‌توان یافت. با این حال مولانا در ساحت عشق، قلمروهای ژرف‌تری را نیز فتح کرده که ملاقات آن‌ها از توان این نوشته بیرون است. ازجمله در رابطهٔ من و تویی، آینگی، قوانین معنوی جهان، و...

@renani_mohsen
@mehrdad_rahmani4
فریبا خادمی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram Center
Telegram Center
Channel