تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
. ناز دانه ام دیگر تو را نمی نویسم ،، نمی سرایمت مرا با شعر و شاعری چه کار ،،، میخواهم زراعت کنم، تو را باید کاشت درست وسط قلبم ،،، میان چشمهایم و روی لبهایم ،، تو را باید جور دیگری دوست داشت...
ناز دانه ام دیگر تو را نمی نویسم نمی سرایمت مرا با شعر و شاعری چه کار میخواهم زراعت کنم تو را باید کاشت درست وسط قلبم میان چشمهایم و روی لبهایم... تو را باید جور دیگری دوست داشت ...
. و دست هایم که هر صبح به دور مدار تنت بوسه خواهد زد به وقت طلوع دیدگانت بگذار خورشیدت باشم به همان گرمیِ گذشته تا آیه های خواستن را در خروار ها طلوعِ بی غروب برایت هجی کنم تا شاید تمام روزهای آینده را حک شوم در تقویم روزگارت...
ناز دانه ام دیگر تو را نمی نویسم نمی سرایمت مرا با شعر و شاعری چه کار میخواهم زراعت کنم تو را باید کاشت درست وسط قلبم میان چشمهایم و روی لبهایم... تو را باید جور دیگری دوست داشت ...