تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
#پـسـت_ویــژه نامت گلواژهای به بلندای #ماهتاب و سپیدهست در #باغ اطلسیها و دشتهای گرم شببوهای دشتستان. نامت گل هزار بهار نیامده است. نامت تمام #شبهایم و گسترهی خمیدهی رؤیاهایم را پر میکند ــ و در دهانم - مانند #ماه در حوض - مد میشود. نامت در چشمانم چون لاله سرخ چون نسترن #سپید و مثل سرو سبز میایستد... #نامت، مژگانم را دُر میگیرد نامت در #جانم گُر میگیرد.
و من هر #جمعه صبح با یاد #تو بر می خیزم یاد تو را در #اغوووش می ڪشم یاد تو را #بغل می ڪنم و با تڪرار حروف #نامت ثانیه هایم را از #عطش دلتنگی رهانیده و به زندگی #سلام می گویم