تو تمناے من و جان من و یار منے
پس بمان تا ڪہ نمانم بہ تمناے کسے
من سراپا همہ یڪ جلوه اے از ؏شق توأم
؏شق را جز تو ندیدم بہ سراپاے ڪسے !
#حضرت_مولانا
ڪــانــالــے
بــا زیــبــاتــریــن اشــعــار نــاب
و مــطــالــب ادبــی و...
تـ℘ـمنـای عــ℘ـشـق
اینجا هنوز کسی است که بهاندازه ی هزاران نفر نیست و جایش روی تمام صندلیها خالیست کسی که هر پاییز پای تمام درختان شهر «شد خزانِ» تازهای خواهد کاشت.
و کسی که تو را دیده باشد پاییزهای سختی خواهد داشت
تو را دوباره خواهم بوسید... با همین لبانی که قاطعانه میگویند... تو را دوباره خواهم بوسید... تو را دوباره خواهم بوسید... و اینبار ... طوری روی پا ... بلند خواهم شد... که دیگر ... بازگشتم به زمین ممکن نباشد...
هربار که به تو فکر می کنم!!! یکی از دکمه هایم شل می شود... انقراض آغوشم ،یک نسل به تاخیر می افتد..... و چیزی به نبضم اضافه می شود که در شعرهایم نمی گنجد ... کافیست نام تو را بخوانم!!! تا ببینی...لکنت ،عاشقانه ترین لهجه هاست... و چگونه لرزش لب های من دنیا را به حاشیه می برد ... دوستت دارم...با تمام واژه هایی که در گلویم گیر کرده اند،و تمام هجاهای غمگینی که برای تو شعر می شوند ... دوستت دارم با صدای بلند دوستت دارم با صدای آهسته دوستت دارم و خواستن تو جنینی ست در من که نه سقط می شود،نه به دنیا می آید ...