من دين اسلام را انتخاب نكرده ام و آن را قبول ندارم و نمي پذيرم
دست نوشته های یک
زن عاصی در انقلاب زنانه
از طرف پدرم ترد شدم به خاطر ازدواجم بود چون او اصلا راضي به ازدواجم نبود، من نتونستم توي مراسمم هيچ كدوم از اقوام رو داشته باشم وكيل پدرم از طرف او اجازه عقد را صادر كرد. خانواده همسرم خواهان طلاق و جدائي ما بودند چون آنها هم ما را نميخواستند و زورشان به پسرشون كه نميرسيد منو تهديد ميكردند و آزار و اذيت و كتكم ميزدند.
همه اينها به جز اين كه با ازدواجمون مخالف بودند چون ازدواجمون سنتي نبوده و با هم دوست بوديم، دليل قوي تري هم از نظر خودشون داشتند كه ما از يك قوم و مذهب نيستيم ((من بطور ارثی شيعه بودم و همسرم سني)) در خانواده آنها به من ميگفتند تو بايد مذهبتو مثل ما كني و در خانواده من هم به اون ميگفتند.
من يك
زن زاده شده ام در كشوري كه هيچ حقوقي به من و هم نوعانم داده نميشود بلكه ما را سركوب ميكنند به گونه اي رفتار مي كنند و صحبت ميكنند كه ما انگار يا كالا هستيم يا وسائل شخصي، شخصيت ما رو زير سوال ميبرند، براي نوع پوششمون چهارچوب تعيين ميكنند، براي حضورمون در
جامعه ممنوعيت قرار ميدهند، امر و نهي ميكنند و با اين امر و نهي كردن هايشان حقوق اوليه ما رو زير سوال ميبرند.
به خاطر رسيدن به منافع خود با محدود كردن ما زنان، از محدوديت هامون نردبان، پله هاي پي در پي يا ستون هائي ساخته اند كه براي بالا رفتن، ترقي كردن و بدست آوردن خواسته هاي خود خواهانه خود و ظلم هاي بيشتر ديوارهاي بلند همانند قفس به دورما زنان ساخته اند.
در دوران مجردي: در خانه پدري مردهاي خانه پدر، برادرو حتي عمو، دائي، و داماد خانواده برايمان تصميم ميگيرند.
هنگام ازدواج همانند اينكه تو يك ملك يا شئي هستي مي نشينند و برايت نرخي تعيين ميكنند و اسم ان را در اخر مهريه و با اصطلاح پشتوانه
زن مينامند كه همه ميدانند هيچ گاه به
زن تعلق نخواهد گرفت، بعد از اتمام معامله به خواسته خانواده داماد دختر را بايد براي معاينه بكارت به دكتر ببرند باور كردني نيست كه اينگونه بگويند كه ما اعتماد نداريم، جالب است بگويم كه اين درخواست با حمايت خانواده دختر پرنگ تر مي شود و تائيد.
بعد از ازدواج هم حالا ما بايد در خانه همسر تابع دستورات همسر باشيم و نه تنها او به ما امر و نهي ميكند و برايمان تصميم مي گيرد بلكه مردان خانواده اش هم امرو نهي مي كنند.
پدرم كه من را از خانواده ترد كرد، خانواده همسري كه من را هميشه اذيت كردند و توسط مردهاش كتك خوردم. از خانه بيرونم كردند، به شخصيتم توهين كردند و من مجبور به فرار از شهرمون شدم.
تحت حاکمیت جمهوري اسلامی زنان قرار است از کودکی در قفسي كه ديوارهاي ان را برپایه اسلام ساخته اند و با اين ظلم و ناحقي زندگی کنند تنها به عنوان اينكه
زن گوهري در دل صدف است.
اين چه قانون هائي است كه مردها را در هيچ چهارچوب و قانوني تعريف نميكنند. مردها براي هر تصميم و كاري آزادند. مردها نيازي ندارند كه برايشان تصميم گرفته شود و ممنوعيت ندارند. من دين اسلام را انتخاب نكرده ام وآن را قبول ندارم و نمي پذيرم چرا که
زن در آن جایگاهی ندارد و انسان محسوب نمیشود و از مردها نگهبانانی برای زنان ساخته اند. نگهبانانی که طبق قوانین اسلام، از خود بیگانه شده و انسانیت را هم فراموش می کنند.
اما من می نویسم تا بازگو کنم بر منِ
زن چه میگذرد، من سکوت نمیکنم، من برابری می خواهم.
نه به جمهوری اسلامی، من مخالف اسلام و حجاب اجباری و هر گونه تبعیض علیه زنان هستم
.ارسال از همراهان انقلاب زنانه
#نه_به_زن_ستیزی #آزادی_زن_معیار_آزادی_جامعه #نه_به_تبعیض_جنسیتی #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_قوانین_اسلامی 🚩برای عضویت و فعالیت در
#انقلاب_زنانه از طریق پیامگیر تلگرامی
@sjktamas اقدام کنید!
@enghelabezananeh