رادیو تراژدی

Channel
Music
Books
Art and Design
Persian
Logo of the Telegram channel رادیو تراژدی
@radiotragedyPromote
10.83K
subscribers
655
photos
159
videos
557
links
برای شنیدن رادیو تراژدی و خرید کتاب تراژدی به وب‌سایت ما سر بزنید Radiotragedy.com ارتباط با ادمین @radiotragedy_admin
رادیو تراژدی
۱۰ فروردین ۱۳۳۰ امروز آبادان تعطیل است. @radiotragedy
۱۰ فروردین ۱۳۳۰
امروز آبادان تعطیل است.

کرکره‌ی تمام مغازه‌ها پایین است، مدارس تعطیل‌اند و صدای فیدوس که بلند می‌شود هیچ‌کس سرِ کارش نمی‌رود. هشت صبح، مردم گروه گروه با پای پیاده، دوچرخه و گاری به سمت آموزشگاه نفت می‌روند. این بار جمعیت بیشتر است. حالا حدود چهارهزار نفر آنجا تجمع کرده‌اند.

صدای دمام از گوشه‌وکنار آموزشکده شنیده می‌شود. زن‌های عرب توی صورت‌شان می‌زنند و زنان لُر مویه می‌کنند.

همه عزادارند، همه سیاه پوش‌اند.
شهریاری و تابش و مسکوب اول از همه می‌رسند. تابش متن اطلاعیه‌ی حزب را تابش می‌خواند:

«بریتانیایی‌ها می‌گویند سوسیالیسم موقعی که در کشور خود هستیم چیز بسیار خوبی است، اما در ایران باید ارباب باشید. بچه‌های ما ناچارند در راه‌سازی کار کنند تا خرج روزانه‌مان تامین شود. شصت‌هزار نفر از ما توی خوزستان جان می‌کنیم بدون اینکه خانه آجری داشته باشیم. ما را برده کرده‌اند، ما را بیچاره‌ترین مخلوقات زمین صدا می‌زنند. ما برده نیستیم. ما ایرانی هستیم، خانه می‌خواهیم، آب و غذا می‌خواهیم. ما زندگی می‌خواهیم.»

از کتاب رفیق‌کُشی
گزارشی از زندگی عباس شهریاری بزرگترین جاسوس ساواک در حزب توده، نوشته کریم نیکونظر

خرید از وب‌سایت رادیو تراژدی
۱۰ فروردین ۱۳۳۰
امروز آبادان تعطیل است.

@radiotragedy
مردی که به اسم م.آ.به‌آذین، مترجم معروف و هواخواه حزب توده می‌شناسیم، در روز چهار شهریور ۱۳۲۰ یعنی موقع حمله نیروهای شوروی به بندر انزلی، همان جا کنار یدالله بایندر بود و یک دست و بازویش را در این حملات از دست داد.

به‌آذین با اسم اصلی محمود اعتمادزاده، جزو دانشجویانی بود که سال ۱۳۱۱ شمسی از طرف دولت به فرانسه اعزام شدند. او در فرانسه از دانشکده مهندسی دریایی فارغ‌التحصیل شد و سال ۱۳۱۷ به ایران برگشت و با درجه ستوان دوم مهندس نیروی دریایی در خرمشهر کار می‌کرد. بعدها به نیروی دریایی بندر انزلی منتقل شد و ریاست تعمیرگاه این نیرو را به عهده داشت. بعد از حمله نیروهای شوروی به بندر انزلی در صبح روز چهار شهریور ۱۳۲۰، اعتمادزاده را که به شدت مجروح شده بود به بیمارستانی در رشت بردند و آنجا کار به قطع دست و بازوی چپش کشید. پایش هم ترکش خورده بود و برای درمانش چاره‌ای نبود جز اینکه او را مخفیانه به تهران بیاورند تا دست نیروهای شوروی نیفتد...

داستان م.آ. به‌آذین را در بخشی از اپیزود جدید #پادکست رادیو تراژدی، قصه‌ی برادران بایندر، تعریف کردیم. آن را در همین کانال بشنوید.

@RadioTragedy
رادیو تراژدی
فصل سوم، شماره سیزدهم شهیدان دریا، برادران بایندر تازه‌ترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حمله‌ی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرز‌های…
خانواده‌ای که قربانی سیاست شد

پسربچه‌ای که در این تصویر می‌بینید رستم بایندر است، فرزند غلامعلی بایندر که در ۱۳۱۳ متولد شد و در زمان حمله‌ی متفقین به ایران و شهادت پدرش هفت ساله بود. مادر رستم، امیلی سایکس انگلیسی بود و بعد از تابستان ۱۳۲۰، این مادر و پسر تحت فشارِ انگلیسی‌ها ایران را ترک کردند. رستم بایندر بعدها وقتی بیست سالش بود به ایران برگشت و سال‌ها هم در شرکت ملی نفت ایران کار می‌کرد.

(اگر دقت کنید خانواده‌ی بایندر با برف در دست‌هایشان ژست عکس گرفته‌اند.)


قصه‌ی برادران بایندر، فرماندهان نیروی دریایی ایران در جنوب و شمال کشور در زمان حمله متفقین را در قسمت اخیر پادکست رادیو تراژدی تعریف کردیم. آن را در همین کانال بشنوید.

منبع عکس: کتاب بایندر؛ نگاهی به زندگانی و عملکرد شهید دریابان غلامعلی بایندر | نوشته رضا جهان‌فر

@RadioTragedy
رادیو تراژدی
فصل سوم، شماره سیزدهم شهیدان دریا، برادران بایندر تازه‌ترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حمله‌ی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرز‌های…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساعت چهار صبحِ روز سوم شهریور ۱۳۲۰، ناوهای پلنگ و ببر، سیمرغ و شاهین، کرکس و شهباز، هما و شاهرخ توی آب‌های جنوب ایران هدف قرار گرفتن. پلنگ رو طوری زدن که آسمون از شدت انفجارش روشن شد و زمین لرزید. ببر آتیش گرفت و تا نیمه رفت توی گل و لای. کرکس و شهباز و سیمرغ و شاهین و چند ناو دیگه یا از بین رفتن یا دست نیروهای مهاجم افتادن. دوازده ساعت بعد، یعنی چهار عصرِ همون روز، دو ردیف سرباز انگلیسی با تفنگهای روی دوش‌شون بی سر و صدا دو طرف یه جنازه رو گرفته بودن و اون رو به سمت باغ نیروی دریایی خرمشهر، درست کنار اروندرود می‌بردن…

منبع عکس «حملات هوایی متفقین و به آتش کشاندن کشتی‌های ایرانی»: کتاب بایندر؛ نگاهی به زندگانی و عملکرد شهید دریابان غلامعلی بایندر - نوشته رضا جهان‌فر

@RadioTragedy
رادیو تراژدی
فصل سوم، شماره سیزدهم شهیدان دریا، برادران بایندر تازه‌ترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حمله‌ی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرز‌های…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ناو ببر غرق شد قربان

صحنه‌ای از سریال «در چشم باد» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی که روز چهار شهریور ۱۳۲۰ یعنی روز حمله شوروی به بندر انزلی را به تصویر می‌کشد.

یدالله بایندر خبر شهادت برادر بزرگ‌ترش غلامعلی بایندر را درست پیش از حمله شوروی دریافت می‌کند.

قصه‌ی برادران بایندر را در قسمت جدید پادکست رادیو تراژدی تعریف کرده‌ایم. می‌توانید آن را در همین کانال بشنوید.
@radiotragedy
رادیو تراژدی
فصل سوم، شماره سیزدهم شهیدان دریا، برادران بایندر تازه‌ترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حمله‌ی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرز‌های…
در شهریور ۱۳۲۰ و در میانه‌ی غوغای جنگ جهانی دوم، انگلیسی‌ها از جنوب و غرب و روس‌ها از شمال به خاک ایران تجاوز کردند که با مقاومت فرماندهانی مثل غلامعلی و یدالله بایندر مواجه شد. قصه‌ی این دو برادر را در قسمت جدید پادکست رادیو تراژدی تعریف کرده‌ایم.

در تصویر، سربازان متفقین دیده می‌شوند که در طاق بستان کرمانشاه لم داده‌اند.

@RadioTragedy
رادیو تراژدی
فصل سوم، شماره سیزدهم شهیدان دریا، برادران بایندر تازه‌ترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حمله‌ی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرز‌های…
منابع مورد استفاده‌ی رادیو تراژدی در اپیزود شهیدان دریا

۱. بایندر: نگاهی به زندگانی و عملکرد شهید دریابان غلامعلی بایندر / نوشته رضا جهان‌فر / چاپ دوم / دفتر پژوهش‌های نظری و مطالعات راهبردی نداجا

۲.در آخرین روزهای رضاشاه / ریچارد ای. استوارت / ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات / انتشارات فرهنگ نشر نو / چاپ دوم / ۱۴۰۱

۳.نقش صنایع آلمانی در نوسازی صنایع ایران در دوره رضاشاه پهلوی / علی وشمه، سهیلا ترابی فارسانی و ناصر جدیدی / فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهشنامه تاریخ / سال دوازدهم، شماره ۴۵. زمستان ۱۳۹۵

۴. بررسی و تحلیل عملکرد نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم با تاکید بر نقش دریابان غلامعلی بایندر / هادی بیاتی و رضا جهان‌فر / فصلنامه مطالعات تاریخی جنگ /دوره شش، شماره دو. ۱۴۰۱

۵. انهدام نیروی دریایی ایران در جنگ جهانی دوم به دست انگلیس / از مجموعه مقالات ارائه‌شده در همایش دوم ایران و استعمار انگلیس / موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی / ۱۳۸۹

۶. پل پیروزی متفقین / سیدعلی بهبهانی / زمانه / سال سوم، شماره ۲۴. ۱۳۸۳.
 
A Rush and a Push and the Land is Ours: Explaining the August 1941 Invasion of Iran. Hann, Keith. Master's thesis, University of Calgary.

#پادکست
شهیدان دریا؛ برادران بایندر
اپیزود جدید منتشر شد
@radiotragedy
Audio
فصل سوم، شماره سیزدهم
شهیدان دریا، برادران بایندر

تازه‌ترین شماره پادکست رادیو تراژدی به زندگی غلامعلی و یدالله بایندر اختصاص دارد، دو برادر و دو فرمانده‌ی نیروی دریایی ایران که در شهریور ۱۳۲۰ و در جریان حمله‌ی انگلیس و روسیه به جنوب و شمال ایران، از مرز‌های کشور دفاع کردند و در همین راه، به فاصله یک روز جان‌شان را از دست دادند. قصه‌ی این شماره، قصه‌ی وطن‌پرستانی است که آرزوهای زیادی برای آینده‌ی ایران داشتند اما قربانی بازی بزرگ انگلیس و روسیه در جنگ جهانی دوم از یک سو، و بی‌تصمیمیِ دربار ایران از سوی دیگر شدند.

این آخرین شماره از فصل سوم پادکست رادیو تراژدی است.

نویسنده: فرزانه سالمی | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میکس: رضا دولت‌زاده |ناشر: رادیو تراژدی

‏شنیدن این اپیزود در کست‌باکس و اپل‌پادکست

وب‌سایت رادیو تراژدی
Radiotragedy.com
رادیو تراژدی
Radio Tragedy Team – Radio Tragedy S01E15 Goodbye Comrade: Life of Morteza Keyvan
«پس از وقایع سالهای ۳۰ و از دست رفتن همسرش، مدتی در زندان بود و پس از رهایی تا پنج سال لباس سیاه را از تن به در نکرد. از این پنج سال حدود سه سال در خانه‌ی ما زندگی کرد و این‌چنین شد که «پوراندخت» ما شد.

کودکی من در کنار او شیرین‌ترین ایام زندگیم شد. برای کوچکترها شعر و قصه می‌خواند و به بزرگترها دیکته می‌گفت و درس ازشان می‌پرسید. همه ما شعر «پریا»ی شاملو را از حفظ شده بودیم. همیشه مهربان و صبور بود و هرگز عصبانی نمی‌شد و دعوایمان نمی‌کرد، حتی اگر زشت‌ترین کارها را می‌کردیم! با ما حرف می‌زد، خیلی حرف می‌زد. از همه چیز قصه می‌ساخت. وقتی زمین می‌خوردیم زمین را نمی‌زد. وقتی گریه می‌کردیم دهانمان را نمی‌گرفت. مادرم به او می‌گفت: «بچه‌خراب‌کن»!

بالاخره از پیش ما رفت. رفت فرنگ که روحیه‌اش بهتر شود و درس بخواند. لندن را انتخاب کرد. از آنجا برای تک‌تک ما نامه می‌نوشت: متناسب با زبان و سن ما. نامه‌هایش بین بچه‌ها دست‌به‌دست می‌گشت و من غرق شادی که می‌توانستم خط او را بخوانم. روزهای تولدمان را فراموش نمی‌کرد…»

از «آتش بی‎خاکستر» نوشته‌ی شیفته سلطانی، در مجله‌ی بخارا

دیروز اول شهریور سالروز تولد پوری سلطانی بود.

اپیزود ۱۵ رادیوتراژدی به زندگی مرتضی کیوان و همسرش پوری سلطانی اختصاص داشت و در کتاب سوم تراژدی هم متن کامل ⁧پادکست⁩ را به همراه چند نامه‌ از کیوان به پوری منتشر کردیم.

‏برای شنیدن این اپیزود یا خرید کتاب به سایت ما سر بزنید
‏⁦Radiotragedy.com
کودکی من در کنار او شیرین‌ترین ایام زندگیم شد. برای کوچکترها شعر و قصه می‌خواند و به بزرگترها دیکته می‌گفت و درس ازشان می‌پرسید. همه ما شعر «پریا»ی شاملو را از حفظ شده بودیم…

@Radiotragedy
روزگاری نه چندان دور در هر شعر و داستان و سفرنامه‌ای رد پای تریاک را می‌شد دید. آن‌ها که درد جسمی و زخم روحی داشتند، مثل ادوارد براون، به خودشان حق می‌دادند اسیر تریاک شوند…

اما عده‌ای دیگر هم در جهان به خودشان حق می‌دادند که در تجارت تریاک فعال باشند و از آن‌هایی که درد جسمی و زخم روحی داشتند پول دربیاورند. در این تجارت خیلی‌ها دست داشتند، از پولدارترین خاندان یهودی مشرق‌زمین یعنی ساسون‌ها گرفته تا میرزا حسین‌خان سپهسالار، صدراعظم ایران.

این قصه‌ی تبدیل تریاک به کالای روزمره در ایران و سرزمین‌های مشرقی دیگر است…

از کتاب شماره‌ی ۷ تراژدی
پیشتازان تریاک؛ درباره‌ی تاجران یهودی، پارسی، فارسی و انگلیسی افیون

خرید از وب‌سایت ما
Radiotragedy.com
رادیو تراژدی
از کتاب تراژدی، شماره‌ی ۵
برادران بوسکو در روزهای منتهی به ۲۸ مرداد نقش مهم‌تری بازی کردند. بعد از شکست کودتای اول و بازداشت چند تن از فرماندهان ارتش، ام‌آی‌سیکس و سیا طرح جایگزین‌شان را اجرا کردند؛ برنامه‌ای که از بدنه‌ی کودتای اول بهره ببرد و کار را تمام کند. شب ۲۶ مرداد در محوطه‌ی سفارت آمریکا در تهران، کرمیت روزولت شورای جنگ تشکیل داد.

ایرانی‌های حاضر در این جلسه سرلشکر زاهدی، اردشیر زاهدی، سرتیپ گیلانشاه، سرهنگ فرزانگان و برادران رشیدیان بودند و کمی دورتر از آن‌ها سفیر آمریکا همراه با ژنرال روبرت مک‌کلور، فرمانده هیئت کمک نظامی آمریکا در ایران جلسه داشت. در این جلسه بود که تصمیم گرفته شد عملیات در روز ۲۸ مرداد کلید بخورد. روزولت همان وقت به برادران بوسکو خبر داد که «روز مورد نظر باید ۲۸ مرداد (۱۹ اوت) باشد و آنها نیز در پاسخ اطلاع دادند که حاضر هستند و عمل می‌کنند.»

برادران بوسکو در اسناد به دو نام شناخته می‌شوند. همین هم هست که هویت آنها را مبهم کرده و بعدِ گذشت ۷۰ سال دقیقاً معلوم نیست دو ایرانی همکار کرمیت روزولت در ایران چه کسانی بوده‌اند.

روزولت در توصیف‌شان نوشته که هر دو برادر «آرام، مصمم و بسیار تاثیرگذار» بودند. برادر بزرگ‌تر سیه‌چرده بود و هیکل درشتی داشت و وکیل دادگستری بود اما برادر کوچک‌تر قدی کوتاه‌تر داشت و بیشتر حرف می‌زد. او ظاهراً روزنامه نگار بوده...

از کتاب ۵ تراژدی
خرید از وب‌سایت رادیو تراژدی
Radiotragedy.com
از کتاب تراژدی، شماره‌ی ۵
More