مرد جوان، گیج و در سکوت، پشت سر مربیاش از سینهکش کوه بالا رفت. در نزدیکی قله، جرأت کرد بپرسد:
این کوهنوردی خارج از برنامه به چه جهت است استاد؟
مربی، مکثی کرد و سپس گفت:
برای برملا کردنِ بیهودگیِ خشم و بیقراری دیروزت دربارهی آن موضوع بهظاهر مهم.
چون وقتی از این بالا نگاه میکنی،
عمقِ عمیقترین درّهها هم دیگر احساس نمیشود، ترسناک نمیشود.
حالا تا میتوانی به آن درّه، که حالا همسطحِ مابقیِ دشت به چشم میآید، خیره شو…
مجموعهی «داسِتان، اینجاست…»
نسیم تیمورپور
@naassoott