علیه روایت ونهاجلویم را گرفت و گفت: شما اون طرف خیابون میری خانم؟
یک خانم مسن بود با صورتی پراز تزریق و آرایش. موهای بلوندش از زیر شال حریرش بیرون بود و چند جعبه هم دستش سنگینی میکرد. مثل نگاه سرد و بیاعتمادش به من.
از روی نگاهش گذر کردم. لبخند زدم و گفتم مسیرم آنطرف نیست اما بدهید وسیلههایتان را میآورم. از دخترش گفت که این ظرفها را برای او خریده و چقدر بد است که دختر از مادرش دور است و این حرفها. عرض خیابان شریعتی را رد کردیم در حالی که دستهای لرزانش را گرفتهبودم. میگفت از موتوریها میترسد و انگار از چیز دیگری هم ترس داشت. به مقصد که رسیدیم در چشمهایم نگاه کرد و مردد ماند چیزی بگوید. بعد از تشکر با لبخند گفت: پس انگار همه چادریها هم بد نیستند. خوب هم بینشون پیدا میشه.
باز هم لبخند زدم اما قلبم تیر کشید از این تعریف. از این تصویری که چادر در ذهن آدمهای شهر دارد. این حرف پیرزن من را با هجومی از حرف و خاطره روبهرو کرد. مثل اینکه در گنجه را باز کرده باشد آن کلمات.
یکی از آنها مال دوسال پیش بود. وقتی در بحبوحه سال ۱۴۰۱ یکی از دوستانم چادرش را کنار گذاشت. او در اولین روز بعد از چادرش خواست که هم را ملاقات کنیم و حرف بزند. میگفت پوشیدن چادر برایش دیگر توجیهی ندارد و وقتی چادر دارد باری از نگاه مردم بر شانهاش سنگینی میکند. میگفت حالا دیگر چادر شده نماد تحجر، فشار و خشونت. میگفت چادر دیگر معنای معنویت و دین ندارد و رشتهای تاریک و سیاه است بین روابط او با آدمها. همان موقع او را به خاطر انتخابش تحسین کردم و گفتم لزومی ندارد برای این انتخاب به کسی توضیحی بدهد. همه حرفهایش را میفهمیدم و همین حالا هم میدانمشان. اما یک چیز برایم سخت است فهمیدنش. آنهم عقبنشینی و ترس است.
همان چیزی که باعث میشود نخواهم هیچوقت فرهنگ لباسی که از مادربزرگهایم به من رسیده را تغییر بدهم. آن هم به خاطر رفتار غلط چند نهاد حکومتی.
راستش دلم نمیخواهد چادر را تنها بگذارم و از روی ترس جوری باشم که نیستم. تصمیمم این است که یک ارتش یک نفره باشم علیه تمام کسانی که خواستند چادر را نماد وحشت و واپسگرایی نشان دهند. نماد کسانی که میخواهند همه را یک شکل کنند. میروم بین مردم شهر و لبخند میزنم. مثل همه چادریهای اطرافم که میشناسم. سینما، کنسرت، گالری، و تئاتر هم با همین چادر میروم. بگذار ببینند چادر لباس سیاه کسانی است که سیاه نیستند.
این روزها لازم است دوباره بگویم اینها را و بجنگم علیه روایتی که
#ونها جاری میکنند. و چه سخت است این جنگ...
@derakhte_tafakor