#به_وقت_شعر تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه میکنی؟ کجایی؟ کجای شهر؟
وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد
گم می شود صدای تو در خنده های شهر
تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل
ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر
دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر
گاه از نبودنت مثلا گریه می کنم
شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر
هر روز دیده می شوی اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر
جمعه... غروب... گریه ی بی اختیار من...
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر
#فرزاد_نظافتی#جمعههای_دلتنگی•
@EhsanJG_Artwork