بخش نثر و متن و ادبی
🥇سیاستمدارترین
🔸 «و خداوند به فرشتگانش گفت :می خواهم در زمین برای خود جانشینی قرار دهم»
پروردگارا چه بر سر اهل زمینت آمده یک سو خون پاک کودکان معصوم است که ازچنگال قدرت طلبان می چکد و سوی دگر صدای ناله ی جانکاه گرسنگانی زیر چکمه ی زراندوزان به گوش می رسد و آن دورتر ها در سرزمین های به ظاهر متمدن بی گناهی به جرم سیاهی به دست سفیدی به کام مرگ میرود و اين خبر از حاكميت ظالمان دارد.
گفتند دلیل این همه درد زمین و درمانش در دستان مادریست که فریاد عدالت خواهیش قرن هاست به گوش می رسد.
از همان روز که دست به خلقت آدمی بردی انوار هدایتت بر سرش مستدام بود تا نکند بنده عزیزت را ظلمت دنیا به کام خود فرو برد و سرانجام روزی فرارسید که به رهبری پدربزرگی دلسوز و مهربان انقلابی به بار آوردی که اوج سعادت و تعالی را در نهایت شقاوت و پستی و عزت و اقتدار را در تنگنای ذلت و خواری رقم زد، به نام اسلام.
بعد از سال ها تلاش و مبارزه برای حاکمیت امر خود بر زمین خواستی که او را به سوی خود بری و آسوده گردانی و دینت را کامل و نعمتت را تمام کردی وقتی ولایت مردم و رهبری
انقلاب را بعد از پدربزرگ به دستان با صلابت پدر سپردی.
اما قصه ی غصه های
#مادر از آن جایی رقم خورد که بعد پدربزرگ کینه توزان و فرصت طلبانی که اسلام آنان را به ذلت و خواری کشانده بود دست به توطئه زدند و نخواستند که پدر امور دین و دنیای مردم را به دست گیرد به جرم اینکه برای دفاع از
انقلاب همواره شمشیرش برنده بود و حساب هیچ خط و وطایفه ای را نمی کرد و خشم و غضبش تنها برای رضای خدا بود و اما چشمان بیدار مادر دشمنان
انقلاب را این بار در لباس نفاق در کمین فرزندان دید نفاقی که گرچه با ظاهری آراسته بر سرکار می آید ولی نهایتش به سلطه قاتلین کربلا می انجامد.
آن روز که حکومت پدر را غصب کردند به خانه اش هجوم بردند تا به خیال خود فریاد
انقلاب را خاموش کنند اما مادر سپر بلای فرزندان شد وقتی پدری را در بند دید که خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آن ها دوست میداشت و اگر زمام را به دست میگرفت هیچگاه از بیت المال برای خود ثروت نمی اندوزید و از ثروت دنیا جز به اندازه نیاز بر نمی داشت پدری که مقام و منصب برایش امانت بود و قدرت را تنها برای خدمت میخواست و با او برکات آسمان و زمین بر مردم گشوده می شد پدری که می فرمود :آیا به این خشنود باشم که امیرمؤمنانم خوانند و در سختی های روزگار شریک مردم نباشم.
او که به کارگزارانش می گفت تو را این درد بس که با شکم سیر در خواب شوی و اطراف تو گرسنگانی باشند که پوست بزغاله را برای خوردن آرزو کنند و در امر مجازات خیانت کنندگان بر حقوق مردم قاطع و سخت بود و اندوهش این بود کسانی که بهره ای از خرد و دانایی ندارند و تبهکارند حکومت را به دست گیرند و مادر، پدر را بهشت فرزندان را به چنگ آورده بود که بازوانش را شکستند و کودکش را کشتند تا سندی شود بر کودک کشی قدرت طلبان تاریخ و اینگونه مادر برای اثبات عشقش زخم برداشت اما از پای ننشست.
ولی آنچه نمک بر زخم مادر میپاشید سکوت انقلابیون دیروز بود که زحمات خود را به باد فنا دادند، آن هایی که ندانستند انقلابی ماندن هنر است و با ترس از اینکه نکند رفاه و آسایششان به خطر افتد و زندگی دنیا برایشان سخت شود سکوت کردند تا حق باطل جلوه کند و باطل بر سرکار آید و فریاد مادر را که آنان را به قیام می خواند نشنیده گرفتند.
و وقتی اموال مادر را غصب کردند، فدکی را که در راه فقرا صرف میشد و حق مادر بود، در بیت المال قرار دادند ،فریاد برآورد که غارتگران فدک غارت دین و دنیایتان را نشانه رفته اند چون خلافت را غصب کرده اند و اینبار به دست درازی در حق فرزندان متهم شد مادری که میتوانست همه چیز داشته باشد ولی تا دیگران ندارند او نیز نمی خواست که داشته باشد و مادر این بار هم پای
#انقلاب تهمت ها را به جان خرید و صبوری کرد اما با فریاد هایش قداست پوشالی کفر را شکست و اجازه نداد تا اسلام حقیقی را به تباهی کشند. و غم مادر این بود که میدانست اسلام آنقدر بزرگ است که اگر شرایط ظهورش با حاکمیت امام معصوم بروز کند سرنوشت بشر در طول تاریخ دگرگون می شود اما فرزندان آن روز در حق مادر جفا کردند که در برابر انحراف اسلام سکوت کردند تا دینی که قرار بود مرز ها را طی کند و کاخ های بشریت را در نوردد و قدرت جهان را به دست گیرد اینگونه پاره پاره شود .
#شب_شعر_فاطمی•✾•
🌿🌺🌿•✾•
🆔 @duhamseda