#بهناز_شفيعيمتولد ۱۳۶۸ / ایران
موتورسوار
يكي بود يكي نبود. زير گنبد كبود
بهناز كوچولويي زندگي ميكرد كه عاشق موتورسيكلت بود. همسايهها ميدانستند كه وقتي صداي گريه
بهناز بلند ميشود، صد در صد چشمش به یک موتور سوار خورده است. آخر او براي هيچچيز گريه نميكرد جز براي موتورسواري. دختر قصهی ما همينطور كه بزرگ ميشد علاقهاش به موتور بیشتر میشد و آرزو داشت روزي با موتور دور دنيا را بگردد. در اين بين مادرش خيلي تشويقش ميكرد.
در سيزده بدر سال ۸۳،
بهناز با خانوادهاش به روستاي قيدار در نزديكی زنجان رفتند. در آن روز فراموشنشدني خانمي را توي ده ديد كه براي رفت و آمد از موتور استفاده ميكرد. با تعجب به او نزديك شد و سر صحبت را باز كرد. زن برايش گفت كه نزديك ۱۵سال موتور سيكلت سوار شده است. او وقتی که متوجه علاقه
بهناز به موتورسواری شد، او را سوار موتور خودش كرد و اصول اولیهی موتور سواری را به او یاد داد.
بهناز که نه در تهران موتور داشت و نه امکان موتورسواری در خیابانهای شهر، مدت زیادی هر فرصتی که پیدا میکرد به روستای قیدار میرفت که بتواند تمرین کند. زماني كه سوار موتور ميشد و با آن پرش انجام ميداد، هيجاني پيدا ميكرد كه قابل مقايسه با هيچ چيز ديگري نبود.
بهناز در سال ۲۰۱۵ به فستيوال جهاني موتور سواري ايتاليا دعوت شد و توانست جزء پنج خانم موتورسوار نمونه بشود. امروز كار و زندگي
بهناز با موتور گره خورده است. او با اينكه مدرك حسابداري دارد و چند سالي مدير مالي يك شركت بوده است، كارهاي قبلي را كنار گذاشته و نمايندگي انحصاري یک شرکت كلاه موتور سواري را گرفته است. او در تلاش است تا در ايران تيم بانوان موتورسوار را تشكيل دهد و مسابقه برگزار كند. البته
بهناز اولين زن موتور سوار ايراني نيست. حدود ۴۰ سال پيش ما زنان پليس موتورسوار داشتيم.
بهناز ميگويد هرچهقدر زمين بخورم، باز هم بلند ميشوم و هر بار قويتر از قبل.
نویسنده:
#لیلا_بابایی_فلاحداستان زندگی زنان پیشرو را در کانال "دخترها تسلیم نمیشوند" بخوانید.
@doxtarha