صبح سپید آمد، چشم دریچه وا شد
خورشید ِ دمپگاهی، آمیزه ی طلا شد
از دامن سیاه ِ شب تک ستاره افتاد
مهتاب پشت بامش، از آسمان جدا شد
برگ امید دیگر، گرم دمیدنش بود
دیدم نگاه محوی، در قاب جابجا شد
باغی به پیشوازش، افتاد چار تاق و
بیچاره سبزه گک ها، له زیر نقش پا شد
دل تا بهانه اش را، همپای باد آورد
شوق خیال خامی، راهی ِ نا کجا شد
رقصید روی مویم، یک شاخهی اقاقی
عطر شگوفه هایش، در دامنم رها شد
آمد بهار و روشن، شد چشم زندگانی
دشت پر از شقایق، تعبیر خواب ما شد
شاعر :
#شهرزاد_فکرتدکلمه و میکس :
#حیدریارhttp://t.center/dkhaidaryar🌺🌸🌺🌸🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺