و چه ؏ـاشقانه از دور تماشایش ڪردم از دور هم دوست داشتنی بود با چشمهایی ڪـه میخندید اما بغضی پشت آن لبخند پنهان ڪرده بود اے ڪاش آن لحظه در آغوشم بود بر ڪَونهاش بوسهاے میڪاشتم و عاشقانه به ڪَوشش میڪَفتم: «دوستت دارم»....!!
امروز صبح شعرهایم را در فنجان چاے شیرین تو نوشیدم و در معبد چشمانت بہ پاڪے نڪَاهت ایمان آوردم امروز را تو هم از چشمانم عشق بنــوش و عاشـق تر از دیروز مرا دوست بدار
این منم که هرصبح دلم را به عشق و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم، این منم که هرصبح از تو خیر میخواهم از خدا برکت، این منم که چون میخندی، ذوق از درونم بیرون میجهد، و به چشمانم میخزد، این منم که دوستت دارم این منم که میگویم عشق یعنی صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...!
به عشقِ تو سوگند ، هربار نگاهت میکنم در دل دعایی میخوانم : " خدا تو را برای من نگه دارد " برای قلب آشفته ام ؛ شب های تنهاییم و روزهایی که جز تو هیچ انگیزه ای ندارم برای زیستن در این ناخوشی های بی فرجام..
پاییز همراه تو دلچسب است حال دلم همراه تو خوب است من دست در دست تو از عشق تو سرشارم پاییز را همراه تو من دوست می دارم پاییز همراه تو رویایی است وقتی تو را دارم پاییز من همراه تو خوب و تماشایی است
دلم کمی آفتاب،کمی درخت ، کمی ترشدن زیر باران میخواهد کمی دستهایت را بگیرم کمی از تو بردارم و روی چشمهایم بگذارم ، و ای کاش کمی ازتو بیشتر بردارم کمی از تو بیشتر روی چشمهایم بگذارم...
° پنجشنبه ها ... از صبح اول وقتَش بخواهى نخواهى همه چيز عاشقانه شروع ميشود... از آواز پرندگان بگيرتا صداى جاروى رفتگر دوست داشتنى روى برگها همه و همه بودن تو را صدا ميزنند هنوز دلت به نيامدن است جانم...؟