پیامی برای روزنامه های پاره پوره ی شهر
به مناسبت ششم مهر ، تولد پرتو کرمانشاهی
تولد تو، نه پیدایش یک انسان ، که پیدایش معنای انسان بود .
وقتی که آمدی ،زن زائو را باکفش شوهرش آب میدادند و بیشترمارها ، زهرشان شیرین بود .
وقتی که رفتی ، فیکنه های سرقبر آقا ،هر کدام سوتکی شده بودند در دست کودکان شهر ، که خواب خفتگان را هردم آشفته میکردند ، با پرچم زلف هاشان درباد
اگرچه ،خنده ها، از لبهاشان ربوده شده بود
و این عرض عظیم زیست تو و یارانت بود
پرتوا، تابش تو، انجماد تحجر را شکست و چشمه های روان، به پیشواز بهار خواهند رفت
ای مهربان
جای پاهایت ، مقدس تر از قاپی های هزارقفل شهر ،ستاره ستاره نور ریختی درشعرهایت ،تا ما جام،جام ،بنوشیم ترجمان آگاهی را
ای سینه ات سرخ از خون ارغوان ها
ماازتبار توایم ،از تبار ستاره ها
تو برما زنده ایی ،مافقط زخم هایت را به خاک سپرده ایم
تو زنده ایی ، چون تکه ایی از تاریخ ازادگی جهان ،که می تابد به مهر برما تاهمیشه تا انسان.
بادرود و بدرود
پرویندخت داوودیان
@dangeparaw99