دست توست
دستی که کار را می شناسد
ترک و زخم و خون را می شناسد
کودک و لبخند را می شناسد
رودخانه و صبح و ستاره را می شناسد
دستی که بر زخم رفیق
یکپارچه نوازش است
دستی که پرچم خون بر می گیرد
در رگبار پیش می رود
در خون می غلتد
در خون پر پر می زند
دستی که نمی میرد
و بر می خیزد و همچنان پیش می رود می چرخد و با طوفان پیش می رود
دست توست
دستی که گرسنگی و اعتصاب را می شناسد
دستی که شهادت آگاه است
دستی که موج درشت کینه و خشم است
دستی که تا سپیده ی کارگران
ماشه می چکاند
دستی که گلوله است
دستی که سنگر است
دستی که از آتش و فریاد می گذرد
و دیوار ارتش نامردمان را غربال می کند
دست تو
دستی که از هم اکنون
پرچمی خونین در نزدیک
و پرچمی سفید در سپیده ی دور
برافراشته است .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از نمایشنامه ی مستند "عباس آقا ؛ کارگر ایران ناسیونال " نوشته ی فدائی جانباخته "رفیق سعید سلطانپور"
#۱مه#روز_جهانی_کارگر⭐⭐⭐✊🔥https://t.center/ckateratjanbaktegan