خاطرات زندان و جانباختگان

#کشتار_سراسری_زندانیان_سیاسی
Channel
Politics
News and Media
Religion and Spirituality
Persian
Logo of the Telegram channel خاطرات زندان و جانباختگان
@ckateratjanbakteganPromote
213
subscribers
6.04K
photos
711
videos
2.05K
links
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم یاد یاران یاد باد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرده‌گان ِ اين سال
عاشق‌ترين ِ زنده‌گان بوده‌اند.

*ویدیویی از گلزار #خاوران
گرامی‌باد یاد و خاطره‌ی جانباختگانِ کشتار سراسری #تابستان_خونین_۱۳۶۷.
#کشتار_سراسری_زندانیان_سیاسی

🔥
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"از خاطرم نگذشته‌ای"
شعر و صدا: عباس نورزاد آبکنار

#کشتار_سراسری_زندانیان_سیاسی
#تابستان۶۷
#خاوران
🔥
مهین_غفاری
کشتار_سراسری_زندانیان_سیاسی

در نظربازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم ، دگر ایشان دانند ...‌
بحث، تحلیل و گمانه زنی برسر آن نامه و آن شعر ادامه داشت هرکس نظری می داد وبگونه ای شعر را تفسیرمی کرد تا اینکه دوسه روز بعد به همان دوست باهمسرش ملاقات حضوری دادند.او رفت ودربازگشت آدم دیگری شده بود. ده سال پیرتر با رنگ و رویی پریده ولبهای کبود و لرزان ، همه ماجرا را از زبان همسر ِجان به در برده اش تعریف کرد ...همه را اعدام کرده اند زن و مرد مجاهد و اغلب مردهای چپ را چه آنها که میدانستند و با دفاع از ایدئولوژی رفتند چه آنها که نمی دانستنداوضاع جدی است و چه بعضی از آنها که حکمشان تمام شده بود و وووو
هنوز کمر مردم از فاجعه و جنایات و کشتارهای سالهای 60 راست نشده بود که این گونه فاجعه سال 67 برسرشان آوارشد... بسیاری زیرلب زمزمه می کردند :" ای عاشقان ای عاشقان امروز مائیم و شما......افتاده در غرقابه ای تا خود که داند آشنا ..‌‌." بسیاری همسر ، پسر، برادر، خواهر یا رفیق عزیزی را ازدست داده بودند . باهمه این احوال زندگی ادامه داشت پرقدرت و کوبنده . درداستانسرایی های شبانه ، بازخوانی ذهنی "جان شیفته" و" ژان کریستف " در آواز رسا وبلند " داروک " یا ترانه " همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما ..." که نگهبانها را میخکوب میکرد تا آهنگ تمام میشد بعد تنبیه را شروع کنند .در آهنگهای گیلکی و مازندرانی .در تمرین رقص کردی ، در تدارک اجرای تئاتر در بازیهای دستجمعی و نافرمانی های ریزو درشت و خنده های کشدار .... #کشتار_سراسری_زندانیان_سیاسی تا نبض زندگی از طپش باز نیایستد . زن ها ی بند هرروز با سینه ای رو به جلو ، برقی در چشم وسری افراشته تند و تند قدم می زدند وظاهرا خم به ابرو نمی آوردند اما هرشب هق هق شبانه شان در زیر پتوهای خاکستری و پرزدارِ سربازی ،تکان تکان می خورد
.دیگر صدای شکنجه وشلاق به گوش نمیرسید . دارها برچیده ،کانتینر ها را شسته و انسانهای عاشق و آزاده را درخاک سرد پنهان کرده بودند . انبوه خانواده ها هراسان ،و گریان پشت درها ، با ساکهایی کوچک در بغل ، دست برزانو نشسته و چشم به دیوارها دوخته بودند ورنج وحرمان این همه سال را در دل مرور می کردند به آرمان های عزیرانشان و این مسیر همیشگی از-خانه تا زندان - فکرمی کردند و به مسیر تازه خزان گرفته ای که روبرویشان گسترده شده بود، از- خانه تا خاوران - می اندیشیدند .‌‌‌..."خاوران "با گودالها ، شیار ها وسنگ های شکسته اش که حالا دیگرگلستانی شده بود پراز غنچه های ناشکفته وشقایق های سوزان و عاشق ... وزمزمه ای که همواره درفضا موج می زد :
"آتشی که اندر نهاد ما فتاد گرچه مارا سوخت اما زنده باد"

مردادوشهریور۱۳۹۷
🔥