برایت ترانهای خواهم خواند ترانهای سرخ که هر رفیقی که برفت چه با گامهای استوار چه با گامهای لرزان زمزمهاش کرد با گلویی خونین تا نبودن را تجربه کند
⭐✊👆👆👆👇👇👇👇 من و عمویی را با کلیه وسایل صدا زدند و به اتاق ۳۲۸ بند آسایشگاه اوین بردند. آنجا دیدم هبتالله معینی هم هست. هبت گفت که از بند زنها، دخترها داد کشیدهاند و خبر دادهاند که چنین دادگاهی دارد برگزار میشود. بعد من و هبت را صدا کردند و عمویی در همان اتاق ماند و دادگاه نیامد. من و هبت را با پیراهن و پیژامه به بند ۲۰۹ بردند که دادگاه آنجا بود و ظاهرا در همان پایین هم اعدام میکردند به هبت گفتم تو چکار میکنی؟ گفت میگویم عضو سازمانم هستم، مارکسیست هستم و جمهوری اسلامی را هم قبول ندارم. از من پرسید تو چه میکنی، گفتم من میگویم مسلمان هستم، مارکسیست نیستم و حزب را هم دیگر قبول ندارم.
از گفتوگو و شهادت محمود روغنی از مسئولین کارگری حزب توده با دویچه وله
⭐⭐✊🔥👆👆👆👆 برای جلادی که حکم این کشتار داد مجازات میخواهم! برای آن که فرمان آتش داد مجازات میخواهم! برای آنان که از این جنایت دفاع کردند مجازات میخواهم! برای خیانتکاری که به قیمت خون دیگران مقام یافت مجازات میخواهم!
من مجازات میخواهم! نمیخواهم حتی درون خانه هاشان در امان باشند میخواهم در همین مکان،همین میدان، محاکمه شوند مجازات میخواهم! من مجازات میخواهم!